loading...
بقیه الله (عج)
م.عاشقی بازدید : 3 سه شنبه 24 اردیبهشت 1392 نظرات (1)

 

  مقدمه

  مقام معظم رهبری در پیام نوروزی خویش که به مناسب آغاز سال جدید و همزمان با تحویل سال نو ایراد فرمودند، با اشاره به حرکت رو به جلوی ملت ایران در سال گذشته، به ویژه در مواجهه اقتصادی و سیاسی با جهان استکبار، چشم‌انداز سال ۹۲ را امیدوارانه و همراه با پیشرفت و تحرک و ورزیدگی و حضور جهادی ملت ایران در عرصه‌های سیاسی و اقتصادی دانسته و تأکید کردند: با این نگاه، سال ۹۲ را سال « حماسه سیاسی و حماسه اقتصادی» نام گذاری می‌کنیم. در واقع، این امر نشان دهنده اهمیت اقتصاد در کنار سیاست در تفکر رهبر معظم انقلاب است و ایشان با اذعان به سختی های اقتصادی که در سال ۹۱ بر ملت ایران به وجود آمد، با این نام گذاری درجه اهمیت اقتصاد را در کنار سیاست در برهه حساس کنونی یادآور شدند.

 

نکته قابل تأملی که در پیام نوروزی رهبر معظم انقلاب به چشم می خورد، کاربرد مفهوم « حماسه» در کنار مقوله سیاست و اقتصاد است، که از یک منظر به اهمیت حاکمیت بیش از پیش ادبیات حماسی در مسائل آتی سیاسی و اقتصادی کشور تأکید می نماید. با این اوصاف، پرسشی که در این زمینه در ذهن متبادر می شود این است که اصولاً حماسه چیست و چه نیازی به حماسه آفرینی و خلق حماسه های بزرگ در ابعاد کلان سیاسی و اقتصادی در سال 1392 می باشد؟ 

  سال 1392، سال خلق حماسه های بزرگ در ابعاد سیاسی و اقتصادی

  لازم به توضیح است که حماسه در لغت به معنای دلاوری، جسارت و شجاعت می باشد و در اصطلاح، نثر یا شعری است داستانی با زمینه قهرمانی، قومی و ملی که حوادثی خارق العاده در آن جریان دارد. یکی از شرایط مهم حماسه، جریان یافتن حوادثی است که در قریب به اتفاق موارد با منطق و تجربه علمی سازگاری ندارد و در نوع خود بی نظیر و یا حداقل کم نظیر می باشند. در هر حماسه ای، رویدادهای بزرگ و سترگ فراطبیعی و بیرون از نظام عادت و خارج از روندهای معمول مشاهده می شود، که تنها از رهگذر عقاید دینی و آرمان های انقلابی و ارزش های ماورائی عصر خود که با حضور رهبری کاریزما که تبعیت و اطاعت همگان را بر می انگیزد، توجیه پذیر هستند، به وجود می آید. به این معنا که هر ملتی، عقاید ماورای طبیعی خود را به عنوان عاملی شگفت آور، در حماسه خویش به کار می گیرد و بدین طریق به خلق حماسه های بزرگ و پیش برنده می پردازد. فلذا اطلاق کلمه « حماسه» برای روند امور کشور در سال جاری در کنار اینکه نشان از هوشیاری رهبر معظم انقلاب و تشخیص ضرورت های پیش روی کشور توسط ایشان دارد، بدنبال تفهیم این مسئله به مسؤلان و مردم می باشد، که در موقعیت کنونی که جمهوری اسلامی در شرایط خاص اقتصادی و سیاسی به سر می برد، برای حل و فصل مشکلات اقتصادی و سیاست خارجی بیش از پیش نیازمند خلق حماسه های بزرگ و فراطبیعی هستیم.

  باید توجه داشت که در برهه کنونی با توجه به فشارهای سنگین اقتصادی و سیاسی که از جانب دشمنان نظام اسلامی وارد می شود، کشور در شرایط حساسی حضور دارد. کما اینکه در مقطع فعلی که حاکمیت زر و زور و تزویر و همچنین منطق قدرت و قدرت اندوزی حرف اول را در نظام بین الملل می زند، برون رفت کشور از برخی مشکلات و معضلات اقتصادی و سیاسی که ناشی از سیاست های توسعه طلبانه و طمع ورزانه قدرت های بزرگ بوجود آمده است، اساساً با استفاده از رهیافت های حاکم بر نظام جهانی و معادلات موجود در آن، که شدیداً با آرمان ها و ارزش های انقلابی و اسلامی ناهمخوانی داشته و حل مشکلات داخلی کشورها را جز از طریق کوتاه آمدن در برابر خواست قدرت های بزرگ ممکن نمی سازد، امکان پذیر نیست.

  حال در این راستا، بهتر می توان به فلسفه درونی مفهوم حماسه سیاسی و حماسه اقتصادی که به عنوان یک راهبرد کلان ملی و دکترین جدید سیاسی و اقتصادی توسط مقام معظم رهبری برای سال 1392 انتخاب شده است، پی برد. بخصوص اینکه امسال با توجه به پیش رو بودن دو انتخابات بزرگ، یعنی انتخابات ریاست جمهوری و شوراهای اسلامی، و همچنین با عنایت به شرایط خاص اقتصادی که بر کشور حاکم است، انتظار این است که جهت عبور از گردنه های دشوار اقتصادی و همچنین موفقیت در عرصه های سیاسی که به شکل برجسته در انتخابات ریاست جمهوری متجلی خواهد شد، یکبار دیگر نیاز به خلق حماسه است؛ حماسه ای که تهاجم دشمنان را منتفی بوده و همراه با امید و بالندگی و شکوفایی برای ملت بزرگ ایران باشد.

  کما اینکه انتظار خلق حماسه از مردم ایران نیز بسیار بجاست، چرا که مقام معظم رهبری از ظرفیت های مردم و جامعه اطلاع دارند. در واقع، با این راهبرد جدید، دستورات خود را برای بسترسازی خلق حماسه های عظیم در عرضه سیاست و اقتصاد را که ترس و واهمه قدرت های بزرگ و توسعه طلب را برانگیزد، صادر کرده اند.

  حماسه سیاسی و حماسه اقتصادی؛ نقشه راه برای تحقق اهداف بزرگ ملت ایران

  باید اذعان داشت که حماسه سیاسی و حماسه اقتصادی از نظر منطق و رویکردهای علوم سیاسی یک تز و راهبرد جدید برای ادامه روند امورکشور است، که باید برای مسئولین جامعه و همه مردم مقدس شمرده شود. این در حالیست که مفهوم حماسه سیاسی و اقتصادی را که به عنوان یک راهبرد کلان و دکترین جدید برای مدیریت امور کشور برای سال 1392 انتخاب شده است، در نوع خود می توان به عنوان یک نقشه راه و مسیری مشخص برای روند امور جاری کشور قلمداد نمود، که در راستای تحقق اهداف از پیش تعیین شده که رسیدن به قله های بلند پیشرفت و توسعه مهمترین آنها می باشد، مشخص شده است.  

  در واقع، پیام نوروزی مقام معظم رهبری و متعاقب آن بیانات بسیار مهم معظم له در اجتماع پرشکوه ملت ایران در مشهد مقدس و در جوار حرم رضوی را همچنانکه ذکر شد، باید به عنوان « نقشه راه» هم در بحث سیاست خارجی و هم در بحث سیاست داخلی و هم در مورد مباحث پیش روی اقتصادی برای تمامی مسؤلان اعم از قوای مقننه، مجریه و قضائیه و همچنین مجمع تشخیص مصلحت نظام و سایر دستگاه های دولتی تلقی نمود، که تا تحقق نهایی عنوان فوق باید در این مسیر گام برداشت.

  فلذا، ارائه این راهبرد و راهکار از سوی رهبر معظم انقلاب بایستی بیش از هر زمان دیگر جدی تر گرفته شود؛ چرا که جمهوری اسلامی ایران امروز بیش از هر زمان دیگری نیازمند خلق حماسه های بزرگ سیاسی و اقتصادی که از یک نظر موجب تعالی ملت بزرگ ایران شده و توطئه های شوم دشمنان را نقش بر آب می کند، می باشد.  بنابراین، حماسه سیاسی و حماسه اقتصادی دکترین جدیدی است که مقام معظم رهبری در عرصه سیاست مطرح می کنند و از آنجا که همه به اشراف ایشان بر همه امور اطلاع دارند، می دانندکه تا به حال سابقه نداشته که رهبر انقلاب این چنین راهبردی را مشخصاً و علناً برای روند امورسیاسی مشخص کنند.

  ضرورت های لازم برای تحقق حماسه سیاسی و حماسه اقتصادی

  ضرورت های لازم برای تحقق دکترین جدید برای سال 1392 یعنی « حماسه سیاسی و حماسه اقتصادی»، بصورت کاملاً شفاف و روشن توسط خود مقام معظم رهبری هم در پیام نوروزی و هم در بیانات شان در اجتماع عظیم ملت ایران در مشهد مقدس، که در اول فروردین ایراد شد، به خوبی در دو حوزه اقتصاد و سیاست تبیین شده است، که به شرح ذیل می توان آنها را دسته بندی نمود.

  ضرورت های اقتصادی

  از نظر مقام معظم رهبری ضرورت نخست و در واقع پیش شرط بنیادین برای نیل به حماسه اقتصادی در سال 1392، رونق و تقویت تولیدات ملی و توجه روز افزون به تولید ملی و حمایت از کار و سرمایه ایرانی است. این در حالیست که باید مکانیسم هایی نیز اندیشید که در چارچوب آن وابستگی کشور به درآمدهای حاصل از فروش نفت بطور فزاینده ای کاهش یافته و منابع دیگر جایگزین آن شود. رهبر انقلاب در پیام نوروزی شان با بیان اینکه سال ۹۲ برابر چشم‌انداز امیدوارانه‌ای که به لطف پروردگار و همت مردم مسلمان برای ما ترسیم شده است، سال پیشرفت و تحرک و ورزیدگی ملت ایران خواهد بود و آمادگی ملت ایران بیشتر و حضور او مؤثرتر و سازندگی آینده‌ این ملت به دست خودشان و با همتِ با کفایت خودشان بهتر و امیدبخش‌تر خواهد شد. با ذکر این نکته که ما دو عرصه عمده اقتصاد و سیاست را در سال ۹۲ در پیشِ‌ رو داریم، تأکید نمودند که در عرصه‌ اقتصاد، به « تولید ملی» باید توجه شود؛ همچنانکه در شعار سال گذشته بود.

  ضرورت دوم جهت تحقق حماسه اقتصادی از نظر رهبر معظم انقلاب، توجه به اقتصاد مقاومتی و آمادگی پیش از نیاز و در واقع یک قدم جلوتر از نقشه دشمن حرکت کردن است. در این باره معظم له در اثنای بیانات شان در مشهد مقدس خاطرنشان ساختند که دولت ها، صنعتگران، کشاورزان، سرمایه‌داران و کارآفرینان، پژوهشگران علمی، طراحان علمی و صنعتی همه موظفند به این وظیفه‌ اخلاقی بزرگ، به این وظیفه‌ عاقلانه که پیش از نیاز، خودشان را آماده کنند و یک قدم جلوتر از نقشه‌ دشمن حرکت کنند، عمل نمایند. ایشان تأکید داشتند که مدیران اقتصادی، استادان دانشگاه، انجمن های علمی، پارک های علمی و فناوری، همه‌ اینها باید پیش‌دستی را در کار علمی وجهه‌ همت خودشان قرار دهند؛ مقاله‌ علمی می نویسند، در این جهت باشد؛ پژوهش علمی می کنند، در این جهت باشد؛ کار صنعتی می کنند، کار فنی می کنند، کار علمی می کنند، همه در این جهت باشد؛ کما اینکه مدیران دولتی، مدیران دانشگاه‌ها، مدیران علمی و همچنین آحاد ملت در این جهت حرکت کنند.

  ضرورت های سیاسی

 

ضرورت بعدی که باز در سخنان رهبر معظم انقلاب تبیین شده و برای تحقق راهبرد کلان حماسه اقتصادی و حماسه سیاسی برای سال 1392 بخصوص در زمینه نیل به حماسه سیاسی لازم است، توجه به مسئله انتخابات پیش رو و حضور گسترده مردم در پای صندوق های اخذ رأی برای انتخاب رئیس جمهور و شوراهای اسلامی می باشد.

  در این رابطه، رهبر معظم انقلاب بر روی چهار مسئله اساسی در رابطه با انتخابات پیش رو تأکید ویژه داشته اند. نخست، حضور گسترده و جهادی مردم در انتخابات است، که دارای تأثیرات فراوان در ابعاد گوناگون وجودی از جمله ایجاد امنیت اقتصادی، سیاسی، روانی و ... بوده و در عین حال سبب مهار و خنثی سازی تهدیدات خارجی و ناامیدی دشمنان می شود.

  دوم، مشارکت و حضور تمامی سلیقه ها و جریان های معتقد به جمهوری اسلامی در انتخابات می باشد. در این باره رهبر معظم انقلاب شرکت در انتخابات را هم حق و هم وظیفه همه دانسته و معتقدند همه کسانی که به نظام جمهوری اسلامی و به استقلال و آینده کشور معتقد بوده و اهمیت می دهند و دلشان برای منافع ملی می سوزد، باید در انتخابات شرکت کنند. کما اینکه ایشان روی گرداندن از انتخابات را مناسب کسانی می دانند که با نظام اسلامی مخالفند.

  سوم، تمکین در مقابل قانون می باشد، که به عنوان یک وظیفه همگانی برای همه مطرح است. در این مورد رهبری معظم انقلاب بطور کلی معتقدند « در مسئله‌ انتخابات و غیر انتخابات، همه باید تسلیم رأی قانون  باشند؛ در مقابل قانون تمکین کنند».

 

و چهارم، توجه مردم در انتخاب رئیس جمهور آینده به امتیازات امروز رئیس جمهور منهای ضعفهای موجود می باشد. از این نقطه نظر، نیز مقام معظم رهبری معیارهای مهمی را برای انتخاب رئیس جمهور آینده مشخص نموده و تأکید کرده اند که « این را همه بدانند که آنچه ما برای رئیس‌جمهور آینده نیاز داریم، عبارت است از امتیازاتی که امروز وجود دارد، منهای ضعف هایی که وجود دارد... رئیس‌جمهور هر دوره‌ای باید امتیازات کسبی و ممکن‌‌الحصول رئیس‌جمهور قبلی را داشته باشد، ضعف های او را نداشته باشد... آن چیزهایی که امروز برای دولت و برای رئیس‌جمهور نقاط قوّت محسوب می شود، اینها باید در رئیس‌جمهور بعدی وجود داشته‌ باشد، اینها را باید در خود تأمین کند؛ آن چیزهایی که امروز نقاط ضعف شناخته می شود را باید از خود دور کند... هر کسی می‌آید، پایبند به انقلاب، پایبند به ارزش ها، پایبند به منافع ملی، پایبند به نظام اسلامی، پایبند به عقل جمعی، پایبند به تدبیر باشد.»

  ارزیابی نهایی

  آنچه مشخص است این است که نامگذاری سال 1392 تحت عنوان سال « حماسه سیاسی و حماسه اقتصادی» از جانب رهبر معظم انقلاب را بایستی دکترین جدید و در واقع یک راهبرد کلان برای نظام اسلامی در زمینه اداره امور سیاسی و اقتصادی دانست، که علاوه بر اینکه چشم انداز آتی مسائل کشور در ابعاد کلان سیاسی و اقتصادی را مشخص می نماید، بلکه افزون بر آن و مهمتر از همه نقشه راه و مسیر حرکت مسؤلان کشور و ملت بزرگ ایران جهت نیل به راهبرد فوق الذکر را نیز تبیین و تعیین می کند.

  حال به عنوان ارزیابی نهایی باید تأکید داشت که، تحقق راهبرد کلان کشور برای سال 1392 که از جانب رهبر معظم انقلاب تحت عنوان حماسه سیاسی و حماسه اقتصادی مشخص و تبیین شده است، بیش از پیش مستلزم توجه مردم و بخصوص مسؤلان و دستگاه های اجرایی به اولویت های و ضرورت های لازم جهت نیل به هدف و چشم انداز تعیین شده می باشد. در حقیقت، رهبر معظم انقلاب راه را برای مجموعه دولت و ملت و سایر دستگاه های اجرایی و نظارتی نشان داده اند. فلذا، در این سال بایستی اهم برنامه های سیاسی و اقتصادی کشور از سوی دولت و نهادهای مربوطه در راستای تحقق عملی این عنوان و با محوریت آن شکل بگیرند.

  بنابراین، دست اندرکاران امور کشور در همه قوا اعم از قانونگذاری، اجرایی و قضایی، بایستی برای اجرایی شدن این نامگذاری فارغ از جوزدگی های رایج و بدور از سیاست زدگی باید زمینه ساز خلق حماسه در عرصه های سیاسی و اقتصادی باشند. چرا که مشارکت مردم در سرنوشت سیاسی و اقتصادی خود در جامعه اسلامی همواره نشان داده است که حضور حماسی مردم در عرصه سیاست که تأثیرات آن در حوزه اقتصاد نیز تجلی می یابد، از بروز هرگونه انحراف و فتنه جلوگیری می کند.

 

م.عاشقی بازدید : 3 سه شنبه 24 اردیبهشت 1392 نظرات (0)

بصيرت سياسي، زيركي مردم است در شناخت توطئه‌ها.
بصيرت سياسي يعني: آگاه بودن از تمام جريانات جامعه.
بصيرت سياسي؛ دانايي ما را در مقابل حوادث جامعه مي‌طلبد.
بصيرت سياسي يعني: موقعيت‌شناسي در مقابل فتنه‌ها.
بصيرت سياسي ما همراه با هوشياري مردم ماست.
بصيرت سياسي ما با ذكاوت و هوشياري مردم رنگ مي‌گيرد.
بصيرت مردم ما در برابر سياست و اقتصاد؛ شناختي روشن و يقيني است.
تجلي بصيرت سياسي ملت ايران؛ در انتخابات رياست جمهوري و مقابله با تحريم‌هاست.
مردم بابصيرت ما؛ در خشت خام تحريم‌ها، آينده‌اي را مي‌بيند كه دشمن در آينه هم نمي‌بيند.
وقتي دو جبهه حق و باطل در هم مي‌آميزند، فقط بصيرت سياسي مي‌تواند راهگشا باشد.
بصيرت سياسي يعني: شناخت معيارهاي حقيقي شناخت حق.
التزام عملي به اصول، سبب پرهيز از لغزش و انحراف است.
دفاع آگاهانه از ارزش‌ها، از بصيرت افراد نشئت مي‌گيرد.
بصيرت سياسي يعني: شناخت حقيقت در نبرد بين حق و باطل.
بصيرت سياسي سبب پاي‌بندي شجاعانه به ارزش‌ها و دفاع آگاهانه از آن است.
بصيرت سياسي، نيازمند جهد و جهاد علمي و عملي است.
بصيرت سياسي نيازمند درست سنجيدن شرايط و اتفاقات است.
وقتي چشم انسان به حقيقت جريان‌هاي سياسي باز مي‌شود، بصيرت سياسي را به دست آورده است.
بصيرت سياسي ما را در مقابل فتنه‌ها ايمن مي‌كند.
بصيرت سياسي يعني: تقويت آينده نگري جريانات.
بصيرت سياسي يعني: عبرت گرفتن از جريانات پيشين.
بصيرت سياسي بايد با زمان‌شناسي توام باشد.
بصيرت سياسي سبب شناخت موقعيت خود و قرار گرفتن در آن موقعيت است.
بصيرت‌شناسي در دوران سخت ممزوج شدن حق و باطل به كار مي‌آيد.
حماسه سياسي، بصيرت سياسي مي‌خواهد.
جريان‌هاي پيش روي كشور ما، بيش از پيش به بصيرت سياسي مردم ما نياز دارد.
براي ساختن حماسه‌اي بي‌نظير، چشم مي‌گشاييم و به بصيرت متوسل مي‌شويم.
بصيرت سياسي، كشتي نجات ملت ما در توفان پيش روست.
بصيرت سياسي؛ شاهراهي براي گذر از بحران‌هاي سياسي جامعه است.
وقتي مردم با بصيرت وارد جريانات سياسي شوند، قطب‌هاي مختلف مخالف را در هم مي‌شكنند.
اگر موقعيت جامعه آرام و حق و باطل در جاي خود باشند، بصيرت سياسي معنايي ندارد.
موضع‌گيري صحيح افراد جامعه در قبال جريانات سياسي، ناشي از بصيرت سياسي آنان است.
ديدن بطن و واقعيت هر واقعه‌اي، نشاني از بصيرت سياسي است.
كسي كه فريب تحركات ظاهري و موضع‌گيري‌هاي احساسي را نمي‌خورد، بصيرت سياسي را كسب كرده است.
بصيرت سياسي، ابزاري كارآمد براي مبارزه با فضاي ابهام‌گون و مغشوش جامعه است.
زيرك بودن مؤمن در موقعيت‌هاي گوناگون، بصيرت او را نشان مي‌دهد.
تشخيص مصالح و مفاسد جامعه يعني: بصيرت سياسي.
بصيرت سياسي يعني: شناخت افرادي كه در دوران اغتشاش جامعه، مي‌خواهند ورق را به نفع خود برگردانند.
اگر كسي بصيرت سياسي نداشته باشد، در كنار حضرت علي عليه السلام هم كه مشغول جنگ باشد، با شيطنت معاويه، بر امام زمان خود شمشير مي‌كشد.
آگاهي از مسائل روز، و تحليل وقايع و پيروي از وليّ‌فقيه، شاخصه‌هاي مهم بصيرت سياسي است.
با ارتقا هويت ديني و ملي دانش‌آموزان، زمينه‌ساز بصيرت سياسي در ذهن آنها باشيم.
نوجواني كه به فرهنگ و آيين مملكت خود افتخار كند، بصيرت را به دست آورده است.
بصيرت سياسي، رمز عبور مردم از موقعيت‌هاي دشوار سياسي.
استدلال‌گريزي و سياست‌زدگي، آفت بصيرت سياسي است.
تقواي سياسي سردمداران سياست، سبب بصيرت سياسي مردم است.
بصيرت سياسي، با ادعا و حرف تكميل نمي‌شود، به عمل و جهاد نياز دارد.
در مسير بصيرت، من وجود ندارد؛ بايد در موضع جامعه حل شويم.
وقتي افراد در دام آزمون مي‌افتند ميزان بصيرت آنها سنجيده مي‌شود.
عملكرد ناشي از بي‌بصيرتي، صدمات جبران ناپذيري بر پيكره اجتماع وارد مي‌كند.
بزرگ‌ترين مركز آزمون بصيرت سياسي، پست‌هاي مديريتي و اجرايي كشور است.
اگر مسئولان امور حكومتي بصيرت سياسي نداشته باشند، به كل حكومت آسيب وارد مي‌كنند.

م.عاشقی بازدید : 5 سه شنبه 24 اردیبهشت 1392 نظرات (0)
هر انساني اگر بخواهد در زندگي اصولي داشته باشد و از آن اصول پيروي كند، بايد يك خط‌مشي معين داشته باشد و لازمه خط‌مشي داشتن و اهل مسلك و مرام و عقيده بودن اين است كه از اموري كه با هواهاي نفساني آني او موافق است اما با هدف و اصولي كه اتخاذ كرده منافات دارد خود را نگهداري كند.1
آن كسي كه بر مركب چموش هوا و هوس و جاه‌طلبي سوار است؛ زمام اختيار خويش را به اين امور سپرده، ديوانه‌وار به دنبال اين امور مي‌رود، ديگر عقل و مصلحت و بصيرت در وجود او حكومتي ندارد.2
بصيرت يعني: اينكه شخص حوادث را به خوبي مي‌بيند و با چشم باز موشكافي مي‌كند و به عمق آن مي‌رسد. اما وابستگي مادي مانعي براي خوب ديدن و به عمق موضوع رسيدن است.
بصيرت‌افزايي و كسب قدرت فردي و اجتماعي و عبور از گردنه‌هاي پر پيچ و خم فتنه و صاحب تشخيص بودن در انتخاب اهداف، مسيرها، وسائل و به خصوص راهنما و پيشواي صالح، از برجسته‌ترين ويژگي‌هاي صاحبان بصيرت است.3
اگر من بخواهم يك توصيه به شما بكنم، آن توصيه اين خواهد بود كه بصيرت خودتان را زياد كنيد.4
اگر فكر و بصيرت نداشته باشيم، از سوي دشمنان حقيقي ضربه مي‌خوريم.5
بصيرت وقتي بود، غبار آلودگي فتنه نمي‌تواند آنها را گمراه كند، آنها را به اشتباه بيندازد. اگر بصيرت نبود انسان ولو با نيت خوب، گاهي در راه بد قدم مي‌گذارد.6
بصيرت يعني: اينكه بدانيد چه مي‌خواهيد، تا بدانيد چه بايد با خودتان داشته باشيد.7
معلمان روحي، متعهدان موجود در جامعه ما از اهل سواد و فرهنگ، از دانشگاه و حوزوي بايد به مسئله بصيرت اهميت بدهند، بصيرت در هدف، بصيرت در وسيله، بصيرت در شناخت دشمن، بصيرت در شناخت موانع راه، بصيرت در شناخت راه‌هاي جلوگيري از اين موانع و برداشتن اين موانع، اين بصيرت‌ها لازم است.8
مسئله بصيرت اين است كه اين استكبار چيست كه بايد با آن مبارزه كرد. استكبار يعني: قدرتي در دنيا يا قدرت‌هايي در دنيا؛ چون نگاه مي‌كنند به خودشان، مي‌بينند داراي امكانات پولي و تسليحات و تبليغاتي هستند. بنابراين، بايد به خودشان حق بدهند كه در امور زندگي كشورها و ملت‌هاي ديگر، دخالت‌هاي مالكانه بكنند؛ اين معناي استكبار است.9
هميشه بر روي بصيرت تأكيد كرده‌ام، به خاطر اين است كه يك ملتي كه بصيرت دارد، مجموعه جوانان يك كشور وقتي بصيرت دارند، آگاهانه حركت مي‌كنند و قدم برمي‌دارند، همه تيغ‌هاي دشمن در مقابل آنها كند مي‌شود.10
شما در جبهه جنگ اگر راه را بلد نباشيد، اگر نقشه‌خواني بلد نباشيد، اگر قطب‌نما در اختيار نداشته باشيد، يك وقت نگاه مي‌كنيد مي‌بينيد در محاصره دشمن قرار گرفته‌ايد؛ راه را عوضي آمده‌ايد، دشمن بر شما مسلط مي‌شود. اين قطب‌نما همان بصيرت است. 11
خود پيغمبر با بصيرت حركت مي‌كند، تابعان و مدافعان و پيروان فكر پيغمبر هم با بصيرت. اين مال دوران مكه است؛ آن وقتي كه هنوز حكومتي وجود نداشت. مديريت دشواري وجود نداشت. بصيرت لازم بود؛ در دوران مدينه، به طريق اولي.12
م.عاشقی بازدید : 4 سه شنبه 24 اردیبهشت 1392 نظرات (0)

«كسي كه بصيرت و بينايي ندارد فكر و انديشه‌‌‌‏اش فاسد است».1
«بيناترين مردم كسي است كه ببيند عيب‌هاي خود را و باز ايستد از گناهان خود».2
«هر كه استقبال كند كارها را بينا گردد، مراد از «استقبال امور» آن است كه پيش از انجام آنها در عواقب آنها تأمل و تدبر كند».3
«هر كه ياد كند خدا را بينا گردد، يعني: به راه راست و حقايق و معارف، بينش مي‌يابد».4
«كسي كه علم ندارد نيت ندارد».5
«كسي كه بينش ندارد علمي ندارد».6
«كسي كه فكر ندارد بصيرت و بينشي ندارد».7
«كسي كه عبرت‌پذير نيست بي‏فكر است».8
«كوري ديده، بهتر است از كوري بصيرت».9
«نگاه ديده سود ندهد آنجا كه چشم دل و بصيرت كور باشد».10
«جز اين نيست كه بينا كسي است كه بشنود و انديشه و تفكر كند، و بنگرد و بينا گردد، و از عبرت‌ها سود برد».11
«خداوند... جهاد را براي عزت و سربلندي اسلام واجب فرمود».12
«چه بسيار عزيزي كه، ناداني‌اش او را خوار ساخت».13
«شجاعت عزتي است آماده، ترس ذلتي است آشكار».14
«هر كس به جز از خدا عزت بجويد آن عزت او را هلاك مي‌كند».15
«هر عزيزي كه تحت قدرت و سلطه‌اي باشد ذليل است».16
«راستي عزت است و ناداني ذلت».17
«هر كس عزت را با ظلم و باطل طلب كند، خداوند به انصاف و حق ذلت نصيبش مي‏نمايد».18
«روزگار دو روز است، روزي به نفع تو و روزي به ضرر تو، چون به سودت شد شادي مكن، و چون به زيانت گرديد غم مخور».19
«هر كس به جز حق جوياي عزت شود به ذلت در افتد و هر كس با حق عناد ورزد خوار گردد».20
«امام صادق عليه السلام فرموده است: كسي كه بدون بصيرت و دانايي، به كاري دست مي‌زند مانند مسافري است كه در بيراهه مي‌رود، او هر قدر بر سرعت سير خود مي‌افزايد به همان نسبت از جاده دورتر مي‏‌‌شود».21
«با بصيرت‌‌‌‌جويي پندگيري به دست آيد».22
«خدا رحمت كند كسي را كه تفكر كند و عبرت گيرد، و پس از آنكه عبرت گرفت بينا گردد».23
«در هر پندگرفتني بينايي است».24
«كسي كه از روي بصيرت و بينايي گناه كند شايسته و مستحق عفو و گذشت الهي نيست».25
«به خاطر دوستي دنيا گوش‌ها از شنيدن حكمت (علم و صحيح و راست) كر شده‌‌‌‌‌‏اند و دل‌ها از نور بصيرت كور شده‌اند».26
«اكنون جنگ ميان شما و اهل قبله (بعضي از گروه‏هاي مسلمانان [سپاه معاويه در جنگ صفين] شروع شده است و پرچم اين جنگ را بر دوش نبايد بگيرد مگر كسي كه بينا به امور، شكيبا و به موارد حق دانا باشد. پس حركت كنيد به سوي آنچه مأموريت داريد و توقف كنيد در جايي كه از اقدام نهي شده‏ا‌‌‌‌‌يد. در هيچ مسئله‌‌‌‏اي عجله نكنيد تا تحقيق كامل درباره آن نموده باشيد؛ زيرا براي ما در هر امري كه منكر آن مي‌‌‏شويد، تغييراتي [يا ابعادي‏] است.27
«بيناترين مردم كسي است كه ببيند عيب‌هاي خود را و باز ايستد از گناهان خود».28
«خداوند اختيار همه كارها را به مؤمن داده است اما اين اختيار را به او نداده است كه ذليل باشد. مگر نشنيده‌اي كه خداي تعالي مي‌فرمايد: «عزت از آن خدا و رسولش و مؤمنان است»؟ پس، مؤمن عزيز است و ذليل نيست. [در ادامه] فرمودند: «مؤمن از كوه محكم‌تر است؛ زيرا از كوه با ضربات تيشه كم مي‌شود اما با هيچ وسيله‌اي از دين مؤمن نمي‌توان كاست».29
«بايد نياز به مردم و بي‌نيازي از آنان، در دلت گرد آيند، تا نيازت به آنان، سبب نرمي در گفتار و خوش‌رويي‌ات شود و بي‌نيازي‌ات، سبب آبروداري و عزتت باشد».30
«بردباري چراغ خداست... پنج چيز است كه بردباري مي‌طلبد: شخص عزيز باشد و خوار شود؛ راستگو باشد و نسبت ناروا داده شود؛ به حق دعوت كند و سبكش بشمارند؛ بي‌گناه باشد و اذيت شود، حق‌طلبي كند و با او مخالفت كنند. اگر در هر پنج مورد، به حق رفتار كني، بردبار هستي...».31
«ندادن حقوق (ديگران) ذلت مي‌آورد و انسان در اين باره مجبور به دروغ گفتن مي‌شود».32
«خداوندا... مرا در پيشگاهِ خودت خوار و نزد خلقت عزيز فرما، مرا در خلوتِ با خودت پَست و در ميان بندگانت سربلند گردان و از كسي كه از من بي‌نياز است، بي‌نياز گردان و بر نيازمندي و فقر من به خودت بيفزاي».33
«حاصل بردباري: آراسته شدن به خوبي‌ها، هم‌نشيني با نيكان، ارجمند شدن، عزيز گشتن، رغبت به نيكي، نزديك شدن بردبار به درجات عالي، گذشت، آرامش و تأني، احسان و خاموشي. اينها ثمره بردباري عاقل است».34
«هر كس از ظلمي كه در حق او شده گذشت كند، خداوند به جاي آن در دنيا و آخرت به او عزت مي‌بخشد».35
«مرگ آري امّا پستي و خواري هرگز، به اندك ساختن آري، اما دست سوي اين و آن دراز كردن هرگز».36
«هر كس آزادانه ذلت را بپذيرد از ما خاندان نيست».37
«كسي كه از گرفتاري خود پرده بردارد، به خواري تن داده است».38
«عزت مؤمن در بي‌نيازي او از مردم است».39


م.عاشقی بازدید : 4 سه شنبه 24 اردیبهشت 1392 نظرات (0)

«فَاعْتَبِرُوا يَا أُولِي الْأَبْصَارِ؛ پس عبرت بگيريد ‌اي صاحبان بصيرت». (حشر: 2)
«بَلْ الْإِنسَانُ عَلَي نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ؛ بلكه انسان خودش از وضع خود آگاه است». )قيامت: 14)
«قَدْ جَاءَكُمْ بَصَائِرُ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ أَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ عَمِيَ فَعَلَيْهَا؛ دلايل روشن از طرف پروردگارتان براي شما آمد، پس كسي كه بصيرت داشته باشد، به سود خود اوست و كسي كه از ديدن آن چشم بپوشد (و كوردل باشد) به زيان خودش مي‌باشد». (انعام: 104)
«وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْظُرُ إِلَيْكَ أَفَأَنْتَ تَهْدِي الْعُمْيَ وَلَوْ كَانُوا لَا يُبْصِرُونَ؛ و گروهي از آنان، به سوي تو مي‌نگرند(اما گويي هيچ نمي‌بينند)، آيا تو مي‌تواني كوردلان را هدايت كني هر چند بصيرت ندارند؟» (يونس: 43)
«وَإِنْ تَدْعُوهُمْ إِلَي الْهُدَي لَا يَسْمَعُوا وَتَرَاهُمْ يَنظُرُونَ إِلَيْكَ وَهُمْ لَا يُبْصِرُونَ؛ و اگر آنها را به هدايت فراخوانيد، سخنانتان را نمي‌شنوند و آنها را مي‌بيني كه به تو نگاه مي‌كنند اما در حقيقت نمي‌بينند و بصيرت ندارند». (اعراف: 198)
«أَفَرَأَيْتَ مَنْ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَي عِلْمٍ وَخَتَمَ عَلَي سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلَي بَصَرِهِ غِشَاوَةً فَمَنْ يَهْدِيهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ؛ آيا ديدي كسي كه معبودش را هواي نفس خويش قرار داده و خداوند او را با آگاهي (بر اينكه شايسته هدايت نيست) گمراه ساخته و بر گوش و قلبش مُهر زده و بر چشمش پرده‌اي افكنده است؟! با اين حال، چه كسي غير از خدا مي‌تواند او را هدايت كند؟» (جاثيه: 23)
«وَلَقَدْ مَكَّنَّاهُمْ فِيمَا إِنْ مَكَّنَّاكُمْ فِيهِ وَجَعَلْنَا لَهُمْ سَمْعًا وَأَبْصَارًا وَأَفْئِدَةً فَمَا أَغْنَي عَنْهُمْ سَمْعُهُمْ وَلَا أَبْصَارُهُمْ وَلَا أَفْئِدَتُهُمْ مِنْ شَيٍْ إِذْ كَانُوا يَجْحَدُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَحَاقَ بِهِمْ مَا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُون؛ ما به آنها (قوم عاد) قدرتي داديم كه به شما نداديم و براي آنها گوش و چشم و دل قرار داديم (اما) نه گوش‌ها و چشم‌ها و نه عقل‌هايشان براي آنان هيچ سودي نداشت؛ چرا كه آيات خدا را انكار مي‌كردند...». (احقاف: 26)

م.عاشقی بازدید : 4 سه شنبه 24 اردیبهشت 1392 نظرات (0)
مشاركت حداكثري در عرصه‌هاي مختلف سياسي يعني: ما با تمام توان از ارزش‌هاي نظام جمهوري اسلامي پايداري مي‌كنيم.
مشاركت حداكثري، زمينه‌ساز حماسه سياسي است.
ثبات هر نظام سياسي به ميزان مقبوليت عمومي و مشاركت حداكثري مردم در عرصه‌هاي مختلف اجتماعي بستگي دارد.
در برگزاري و زمينه‌سازي انتخابات، سعي بر دست‌يابي به يك مشاركت حداكثري است و از اين طريق نظام سياسي مي‌تواند پايه‌هاي حكومتي خود را محكم‌تر كند و به بازتوليد گفتمان مديريتي خود اميدوار باشد.
مشاركت حداكثري در عرصه‌هاي مختلف سياسي يعني: گوش به فرمان وليّ فقيه.
مشاركت حداكثري در عرصه‌هاي مختلف سياسي يعني: بيعت با آرمان‌هاي مقدس اسلامي.
مشاركت حداكثري در عرصه‌هاي مختلف سياسي يعني: مشت محكم بر دهان استعمار و استكبار.
مشاركت حداكثري در عرصه‌هاي مختلف سياسي يعني: پاره كردن لانه عنكبوت دشمنان و بدخواهان.
مشاركت حداكثري در عرصه‌هاي مختلف سياسي يعني: پاسخي محكم به تحريم‏هاي ناكارآمد زورگويان عالم.
مشاركت حداكثري در عرصه‌هاي مختلف سياسي يعني: مشق الفباي مردم‏سالاري ديني.
ايران آباد، در گرو مشاركت حداكثري در همه عرصه‌هاي سياسي به ويژه انتخابات است.
مشاركت حداكثري يعني: پشتوانه نظام در اتخاذ سياست‌هاي كلان.
مشاركت حداكثري سبب ايجاد انگيزه و همكاري بيشتر بين مردم و مسئولان‌ مي‌شود.
شركت گسترده مردم در انتخابات يعني: تأمين استقلال ايران اسلامي.
مشاركت حداكثري در عرصه‌هاي مختلف سياسي يعني: بهره‎مندي از نظرها و آراي مردم در تصميم‎گيري‎هاست.
مشاركت حداكثري در عرصه‌هاي مختلف سياسي يعني: تحقق اراده ملي و خواست عمومي.
مشاركت حداكثري در عرصه‌هاي مختلف سياسي يعني: تحصيل منافع و مصالح عمومي.
وجدان ديني جامعه، اراده عمومي را به رعايت ضوابط اخلاقي و ديني در عرصه‌هاي سياسي آن هم با شركتي گسترده مقيد مي‌كند.
مردم‌سالاري ديني با حضور حداكثري مردم در صحنه‌هاي سياسي جلوه‌گر مي‌شود.
با شركت حداكثري در انتخابات، خود را در بستر برنامه هدايت رهبر جامعه ديني قرار دهيم.
مشاركت حداكثري در عرصه‌هاي مختلف سياسي يعني: «آري» به اسلام ناب محمدي.
حضور حداكثري مردم در عرصه‌هاي سياسي، پشتوانه نظام براي مقابله‌ با زورگويي‌هاي قدرت‌هاي جهاني.
مشاركت حداكثري پيام پرقدرتي از ملت ايران در حمايت از نظام جمهوري اسلامي است.
مشاركت حداكثري در عرصه‌هاي سياسي تجديد پيمان با امام راحل و شهداست.
مشاركت حداكثري در عرصه‌هاي مختلف سياسي يعني: نمايش مردم‌سالاري ديني نظام اسلامي ايران.
مشاركت حداكثري در عرصه‌هاي مختلف سياسي يعني: به نمايش گذاشتن قدرت و اراده در برقراري نظم و آرامش.
مشاركت حداكثري در عرصه‌هاي مختلف سياسي يعني: من هستم و هميشه در تمام صحنه‌هاي سياسي و اجتماعي كشورم حضور خواهم داشت.
من با حضورم ثابت خواهم كرد كه كشورم را دوست مي‌دارم و براي پاسداري و حفاظت از ذره ذره خاكش از هيچ كاري دريغ نخواهم كرد.
من با حضورم ثابت خواهم كرد مشتاقِ آنم كه كشورم هميشه سربلند باقي بماند.
من با حضورم ثابت خواهم كرد ايراني‌ام و به اين مليت افتخار مي‌كنم و با تمام وجود براي كشورم تلاش خواهم كرد.
من با حضورم ثابت خواهم كرد هرگز از كشورم غافل نخواهم شد و براي همه امورش قلبم مي‌تپد.
من با حضورم ثابت خواهم كرد هر قدمي كه براي كشورم برمي‌دارم، به آرامش نزديك خواهم شد، به آرامشي كه سراسر كشورم را فرا مي‌گيرد و در قلب هم‌ميهنانم مي‌نشيند.
من با حضورم در عرصه‌هاي سياسي ثابت خواهم كرد هميشه به همه تصميمات در كشورم احترام مي‌گذارم؛ چرا كه مي‌دانم هر تصميم كه گرفته مي‌شود با در نظر گرفتن همه جوانب است.
مشاركت در عرصه‌هاي سياسي كشور يعني: پاسداشت حرمت خون شهيدان انقلاب اسلامي.
مشاركت در عرصه‌هاي سياسي كشور زمينه‌ساز اقتدار ملي است.
مشاركت در عرصه‌هاي سياسي كشور تير خلاص بر پيكر اهريمنان زشت‏سيرت است.
مشاركت در عرصه‌هاي سياسي كشور يعني: افزايش توان دروني جمهوري اسلامي ايران.
مشاركت در عرصه‌هاي سياسي كشور يعني: دميدن خون در رگ جامعه.
مشاركت در عرصه‌هاي سياسي كشور يعني: توانمندي در حل تمامي مشكلات.
مشاركت در عرصه‌هاي سياسي كشور يعني: افزايش رشد بينش مردم.
م.عاشقی بازدید : 2 سه شنبه 24 اردیبهشت 1392 نظرات (0)
بسم‌اللّه‌الرّحمن‌الرّحيم‌

خوشامد عرض ميكنم به همه‌ى برادران و خواهران عزيز؛ امانتداران امانت بزرگ و ارزشمند ملى و اسلامى. هر كدام كه در هر بخشى از اين مجموعه‌ى بزرگ قرار داريد، به نوبه‌ى خود، كار مهم، اساسى، مؤثر، باارزش و ان‌شاءاللّه ماندگارى را بر عهده خواهيد داشت و عمل خواهيد كرد؛ چه شوراى محترم نگهبان و مجموعه‌ى نظارتىِ مرتبط با اين شورا، چه وزارت محترم كشور و مجموعه‌هاى مردمى و دولتىِ عظيمى كه وابسته‌ى به اين تشكيلات هستند، چه مسئولان حفظ فضاى امن و سالم انتخاباتى؛ مثل نيروى انتظامى و ديگران.

قبل از شروع عرايضِ كوتاهى كه در اين زمينه خواهم داشت، لازم است اشاره‌اى بكنم به يك حادثه‌ى تلخى كه اين روزها اتفاق افتاد؛ كه هم خود حادثه تلخ بود، هم حاكى از دستهاى پشت پرده‌ى زيادى بود؛ و آن، حادثه‌ى تخريب قبر صحابى جليل‌القدر، حجربن‌عدى (رضوان اللّه تعالى عليه و سلام اللّه عليه) و اهانت به پيكر اين بزرگوار بود. از جهاتى اين قضيه تلخ است: خود اهانت به يك صحابى كه از بزرگان اصحاب پيغمبر است و از حواريين اميرالمؤمنين (عليه الصّلاة و السّلام) است و شهيد در راه خدا است، قبر او را بعد از هزار و چهار صد سال بشكافند، جسد مطهر او را بيرون بياورند و مورد اهانت قرار دهند، يك حادثه‌ى بسيار تلخ و غم‌انگيزى است. در كنار اين، تلخى ديگرى كه وجود دارد، اين است كه در ميان مجموعه‌ى مسلمانان و امت اسلامى كسانى پيدا شوند كه با افكار پليد و متحجر و عقب‌مانده و خرافى خود، تجليل از بزرگان و برجستگان و چهره‌هاى نورانى صدر اسلام را شرك بدانند، كفر بدانند؛ واقعاً اين مصيبتى است. اينها همان كسانى هستند كه گذشتگانشان قبور ائمه (عليهم‌السّلام) را در بقيع ويران كردند. آن روز كه در دنياى اسلام، از شبه‌قاره‌ى هند گرفته تا آفريقا، عليه اينها قيام كردند، اگر اينها جرأت ميكردند، قبر مطهر پيغمبر را هم ويران ميكردند، با خاك يكسان ميكردند. ببينيد چه فكر باطلى، چه روحيه‌ى پليدى، چه انسانهاى بدانديشى، احترام به بزرگان را اينجورى بخواهند نقض كنند و هتك كنند و اين را جزو وظائف دينى بشمرند! در آن وقتى كه اينها بقيع را ويران كردند، اين را بدانيد؛ سرتاسر دنياى اسلام عليه اينها اعتراض كرد. عرض كردم؛ از شرق جغرافياى اسلام - از هند - تا غرب جغرافياى اسلام، عليه اينها بسيج شدند.

اينها به عنوان اينكه اين كارها پرستش است، اين اقدامهاى خبيث را ميكنند! رفتن سر قبر يك انسانى و طلب رحمت كردن براى او از خداى متعال، و طلب رحمت كردن براى خود در آن فضاى معنوى و روحانى، شرك است؟ شرك اين است كه انسان بشود ابزار دست سياستهاى اينتليجنس انگليس و سى.آى.اى آمريكا و با اين اعمال، دل مسلمانان را غمدار كند، آزرده كند. اينها اطاعت و عبوديت و خاكسارى در مقابل طواغيت زنده را شرك نميدانند، احترام به بزرگان را شرك ميدانند! خود اين، يك مصيبتى است. جريان تكفيرىِ خبيث كه امروز در دنياى اسلام به بركت برخى از منابع مادى، متأسفانه پول و امكانات هم در اختيار دارند، يكى از مصائب اسلام است.

بحمداللّه شيعيان در هر نقطه‌اى كه بودند -  چه در اينجا، چه در عراق، چه در پاكستان، چه در هر نقطه از نقاطى كه شيعيان با قضيه‌ى اين چند روز مواجه شدند - نشان دادند كه داراى رشد فكرى‌اند. دشمن ميخواهد با اين كار، آتش نزاعهاى شيعه و سنى را تقويت كند؛ ليكن جامعه‌ى بزرگ شيعى، خانواده‌ى بزرگ پيروان اهل‌بيت نشان دادند كه فريب اين بازى را نميخورند. برادران اهل سنت هم در بسيارى از نقاط اين كار را محكوم كردند؛ آنها هم آگاهى و بينش خود را نشان دادند. اين بايد ادامه پيدا كند. اين از آن قضايائى نيست كه دو روز، سه روز، پنج روز، يك هفته، يك سر و صدائى در دنيا درست كند، بعد رها شود. اينها اگر چنانچه به وسيله‌ى مسلمانها به طور كامل محكوم نشوند و بزرگان علمى و بزرگان روشنفكرى و بزرگان سياسى وظيفه‌ى خودشان را در مقابل اينها انجام ندهند، اين فتنه‌ها به اينجاها منحصر نميماند؛ بلائى به جان جامعه‌ى اسلامى مى‌افتد و روزبه‌روز اين آتش توسعه پيدا ميكند. بايد جلوى اين فتنه‌ها را بگيرند؛ چه از طرق سياسى، چه از طرق فتواهاى دينى، چه از طرق مقاله‌هاى روشنگرِ نويسندگان و روشنفكران و نخبگان فكرى و سياسى در دنيا. توجه شود به اين كه در اين كارها دستهاى پنهان دشمن نشانه‌هاى خودش را دارد نمايان ميكند؛ اين چيزى نيست كه انسان بتواند اين را نديده بگيرد. آنهائى كه براى تخريب يك اثر باستانى در دنيا عزا ميگيرند و هياهو ميكنند، در مقابل اين پديده سكوت كرده‌اند؛ چه سازمانهاى بين‌المللى، چه شخصيتهاى بين‌المللى، چه سياسيونى كه از اين كوردلها دارند حمايت ميكنند؛ اين نشان دهنده‌ى اين است كه در قضيه داخلند؛ اين قضيه، دستها را نشان ميدهد.
 اين را بدانيد: «انّ ربّك لبالمرصاد».(1) خداى متعال ميفرمايد: «انّهم يكيدون كيدا. و اكيد كيدا»؛(2) آنها مكر ميورزند، اما مكر الهى بر مكر آنها قطعاً غالب خواهد شد و اين جريانى را كه ميخواهد در راه اتحاد امت اسلامى و پيشرفت امت اسلامى سنگ‌اندازى كند، متوقف خواهد كرد.

مسئله‌ى انتخابات در طول اين سى و چهار سال براى كشور يك مسئله‌ى تعيين كننده و تجديد حيات دهنده براى مجموعه‌ى حركت كشور ما بوده است. در طول اين سالها، اين سى و چند انتخاباتى كه برگزار شده و مردم در پاى صندوقهاى رأى حاضر شده‌اند، هر بارى يك مجموعه‌ى بلائى را از كشور دفع كرده است و هر بارى توانسته است يك قوّت جديدى، روح جديدى، در كالبد كشور و ملت و انقلاب بدمد؛ اين دفعه هم از جهاتى، از پاره‌اى از انتخابات گذشته مهمتر است؛ كه حالا يك جهت - همان طور كه اشاره كردند - اين است كه انتخابات رياست جمهورى و انتخابات شوراها، و در بعضى جاها انتخابات مياندوره‌اىِ بعضى از انتخاباتهاى ديگر، با هم مجتمع شده است.

انتخابات رياست جمهورى بسيار مهم است، انتخابات شوراها بسيار مهم است. توجه شود كه توجه به انتخابات رياست جمهورى نتواند اهميت انتخابات شوراها را از چشم مسئولين، از چشم مردم، از چشم نخبگان، دور بدارد. اين كه ما از سطح روستا و شهر تا سطح كشور، كارها را، تصميمها را، در نهايت به دست مردم ميسپريم، خيلى حادثه‌ى مهمى است. شوراها مظهر يك چنين چيزى است. دستگاه رياست جمهورى هم كه اهميتش معلوم است. قانون اساسى و قوانين جارى كشور، اين همه فعاليت و تلاش و امكانات و بودجه و راه‌هاى پيمودن به سمت آرمانها را در مقابل دستگاه دولتى و رئيس جمهور قرار داده است؛ بنابراين فوق‌العاده مهم است.

برگزارى انتخابات در كشور، از افتخارات جمهورى اسلامى است. آن روزى كه در اين كشور صحبت انتخابات شد، از اول مشروطه تا زمان جمهورى اسلامى - قبل از آن كه اين حرفها معنا نداشت - حقيقتاً به معناى واقعى كلمه، يك انتخابات سراسرىِ عمومىِ پرشورِ واقعى اتفاق نيفتاده بود. حتّى در دوران نهضت ملى هم اگرچه يك انتخابات واقعى بود، اما در حد شأن ملت ايران نبود، كه مردم از ابعاد و اعماق روستاها بيايند پاى صندوقهاى رأى، خودشان بشناسند، خودشان بدانند، خودشان رأى بدهند؛ اين اتفاق فقط در جمهورى اسلامى افتاد و امام بزرگوار ما مبتكر و طراح و مهندس اين بنا بود. ايشان از همان اول كار اصرار كرد كه بايد همه‌پرسى براى تعيين نظام حكومتى در جمهورى اسلامى هرچه سريع‌تر انجام بگيرد.

در انقلابهاى دنيا اين كارها بعد از سه سال، چهار سال، پنج سال، گاهى هم بيشتر، اتفاق مى‌افتد؛ اما در جمهورى اسلامى، كمتر از پنجاه روز بعد از پيروزى انقلاب، همه‌پرسى سراسرى انجام گرفت و آن جمعيت كثير و عظيم و آن نسبت بالا، آمدند پاى صندوقهاى رأى و رأى دادند. اين كه به چه رأى دادند، مسئله‌ى دوم است؛ مسئله‌ى اول اين است كه مردم با همه‌ى وجود خود نشان دادند كه در صحنه حاضرند و براى اقدام و براى تصميم‌گيرى و براى تعيين خطمشىِ آينده آماده‌اند. اين از آنجا خشت اوّلش گذاشته شد، پايه‌گذارى شد و بعد هم ادامه پيدا كرد.

اوائل انقلاب كه هنوز قانون اساسى فراهم نشده بود، آماده نشده بود و لازم بود مجلس خبرگان تشكيل شود، چند ماه بيشتر نگذشته بود كه امام شوراى انقلاب را احضار كردند قم. ما رفتيم. امام آنچنان تند و تلخ برخورد كردند: چرا اقدام نميكنيد براى تشكيل مجلسى كه بتواند قانون اساسى را تنظيم كند؟ ديرش ميشد امام. اين، طبيعت جمهورى اسلامى است؛ اين طبيعت در جمهورى اسلامى بحمداللّه باقى مانده است. خيلى‌ها خواستند انتخابات را كمرنگ كنند، از وقت مقرر عقب بيندازند، حضور مردم را در آن كمرنگ و بى‌رونق كنند - براى اين كار، انگيزه داشتند - اما نتوانستند؛ تا امروز نتوانستند، بعد از اين هم به توفيق الهى نخواهند توانست. آنها چرا انگيزه دارند انتخابات را كمرنگ كنند؟ چون دشمن ميداند كه قوام جمهورى اسلامى، متكى به رأى و حضور مردم است. در جمهورى اسلامى اگر مردم در صحنه نباشند، جمهورى اسلامى چيزى نيست. جمهورى اسلامى كه چهارتا مسئول از قبيل بنده نيستند؛ جمهورى اسلامى يعنى حضور همگانى ملت ايران و حركت عمومى به سمت آرمانها و آرزوهاى بزرگ و عملى؛ اين معناى جمهورى اسلامى است.

اتكاء جمهورى اسلامى و اقتدار جمهورى اسلامى به دلهاى مردم است، به عواطف و احساسات مردم است، به خرد و انديشه و بصيرت مردم است. اگر در طول سى و چند سال، با اين همه تلاش نتوانستند جمهورى اسلامى را متزلزل كنند، به خاطر اين است؛ والّا اين دنياى مادى، اين دنياى مستكبر، اين قدرتهاى ظالم و بى‌رحم و خبيث، مگر ممكن بود بگذارد يك نظامى با اين داعيه‌هائى كه نظام جمهورى اسلامى دارد، زنده بماند؟ مى‌بينيد با كشورهائى كه نهضتى در آنها به نام اسلام راه افتاده، چه ميكنند؛ زير فشار ميگذارند، خواسته‌هاى خودشان را به‌زور بر آنها تحميل ميكنند، آنها را وادار ميكنند. در جمهورى اسلامى اين كارها نشد؛ نتوانستند. دشمن ميخواهد خواسته‌هاى خود را بر جمهورى اسلامى تحميل كند، جمهورى اسلامى را سربه‌فرمان خود قرار دهد؛ و اين در صورتى ميتواند اتفاق بيفتد كه جمهورى اسلامى ضعيف باشد. با حضور مردم، جمهورى اسلامى قوّت ميگيرد؛ نميخواهند اين اقتدار باشد؛ لذا در همه‌ى انتخاباتهاى ما، در طول اين سالها، قبل از هنگام انتخابات، تبليغات دشمن عليه انتخابات شروع شده؛ يعنى قبل از آنكه مسئولين ما و رسانه‌هاى ما و مطبوعات ما شروع كنند براى انتخابات كار كردن، دشمن طراحى كرده است و شروع كرده است؛ اين دفعه هم همين جور است.

ما اطلاع داريم كه اين دفعه هم رسانه‌هاى رسمى و شناخته شده‌ى دشمن - كه هر وقت توانستند، عليه جمهورى اسلامى كار كردند - از مدتى پيش دارند طراحى ميكنند، برنامه‌ريزى ميكنند، برنامه‌سازى ميكنند، براى اينكه دل مردم را نسبت به انتخابات سرد كنند؛ شروع هم كرده‌اند، منتها برنامه‌ريزى‌شان خيلى وسيع‌تر از اين حرفها است؛ ميخواهند مردم پاى صندوق نيايند؛ ميخواهند مردم در اداره‌ى كشور و مديريت كشور سهيم نشوند؛ ميخواهند مردم در صحنه نباشند؛ لذا تلاش ميكنند. اگر حضور مردم نباشد، آنها براحتى ميتوانند تهاجم خودشان را چندين برابر كنند. حضور مردم است كه به نظام اسلامى و به كشور عزيز ما مصونيت ميبخشد. حضور مردم است كه عوامل قدرت و قوّت را در درون ما تقويت ميكند: علم ما پيشرفت ميكند، بصيرت ما پيشرفت ميكند، سازوكارهاى مديريت ما پيشرفت ميكند - همچنان كه در طول اين سالها پيشرفت كرده است - اين به خاطر حضور مردم است، به خاطر انگيزه‌هاى مردم است؛ ميخواهند اين انگيزه‌ها نباشد، لذا سعى ميكنند انتخابات را بى‌رونق كنند.

من عرض بكنم؛ آنچه كه انسان از فضل الهى سراغ دارد، از همت اين مردم عزيز سراغ دارد، ان‌شاءاللّه به توفيق الهى، باذن اللّه، اين انتخاباتى كه در پيش است، يكى از بهترين و پرشورترين انتخاباتهاى ما خواهد بود. البته دشمن تلاش ميكند زحمت مردم را باطل كند - همچنان كه در سال 88 كردند - اين هم يكى از كارهاى دشمنان بود؛ كسانى را وادار كردند كه برخلاف قانون، توقعاتى بكنند و بر اساس آن توقعات، سعى كنند مردم را در مقابل نظام قرار دهند؛ كه البته به توفيق الهى موفق نشدند.

راه اساسى براى اينكه مشكلات انتخاباتى پيش نيايد، التزام به قانون است؛ اين را من عرض بكنم. آحاد مردم در هر جاى كشور كه هستند؛ در شهر، در روستا، در مركز، در كلانشهرها و در همه جا، بايد به دنبال اين باشند كه هر كسى حرفى ميزند، بر اساس قانون باشد؛ هر كسى توقعى دارد، بر اساس قانون باشد. آنهائى كه آن سال آن خسارت را به كشور و به ملت وارد كردند و براى كشور هزينه درست كردند، اگر تسليم قانون بودند، اينجورى نميشد. قانون معيّن كرده است كه اگر كسى اعتراضى دارد، بيايد. آن سال گفته شد؛ حتّى ما از شوراى محترم نگهبان خواهش كرديم، آن زمان را تمديد هم كردند كه آراء بازشمارى شود؛ گفتيم هر تعداد معقولى و هر صندوقى كه بخواهند بازشمارى شود، بازشمارى شود؛ خب، زير بار نرفتند! كارشان منطقى نبود، معقول نبود؛ براى كشور هزينه درست كردند. خب، كشور بر اين مسائل فائق مى‌آيد. نظام جمهورى اسلامى قوى است. اين خرابكارى‌ها و انگشت توى چشم كردنها و اين مزاحمتها و آزارها، جمهورى اسلامى را كه از پا نمى‌اندازد. جمهورى اسلامى در طول اين سالها با انواع سياستها و سياستمدارانِ مختلف روبه‌رو بوده است؛ اما با وجود همه‌ى معارضه‌ها، همه‌ى زاويه‌ها - كه احياناً وجود داشته است - جمهورى اسلامى پيش رفته؛ بعد از اين هم همين جور خواهد بود. جمهورى اسلامى كه با اين حرفها از پا در نمى‌آيد، منتها براى كشور هزينه درست ميشود. راه هزينه درست نشدن، التزام به قانون است. اين توصيه‌ى من به شما مسئولان محترم انتخابات هم هست: قانون را معيار قرار دهيد. در آيه‌ى كريمه‌ى قرآن كه تلاوت كردند، به اداى امانت اشاره شد - «انّ اللّه يأمركم ان تؤدّوا الامانات الى اهلها»(3) - اداى امانت به همين است كه طبق مرّ قانون عمل شود؛ هم در مرحله‌ى تشخيص صلاحيتها - چه در مورد رياست جمهورى، چه در مورد شوراها، و در موارد ديگرى كه در پيش است - هم در مرحله‌ى قرائت آراء، هم در مرحله‌ى حفظ آراء و صندوقها. بايد مرّ قانون رعايت شود و نهايت امانتدارى انجام بگيرد؛ كه بحمداللّه تا حالا هم همين جور بوده است.

بديهى است در هر انتخاباتى، يك عده‌اى به نتيجه‌ى مطلوبِ خودشان نميرسند - من نميخواهم اسمش را بگذارم بازنده‌ى انتخابات؛ نبايد تعبير برنده و بازنده و اين واژه‌ها و اصطلاحات غربىِ مادى را به كار برد؛ اگر براى خدا و براى انجام تكليف وارد ميشويم، برد و باخت وجود ندارد - خب، اينها اعتراض دارند. انسان پيش قاضى هم كه ميرود، همين جور است. قضاوتى در يك دادگاهى وجود دارد؛ آن طرفى كه در اين قضاوت به مقصود خود رسيده، خوشحال است، آن طرف ديگر ناراحت است؛ آن طرف ديگر نبايد دادگاه را متهم كند كه برخلاف حق عمل كرده؛ نه، دادگاه است و بر طبق قانون عمل ميكند؛ منتها او ناراحت ميشود، ناراضى ميشود. بايد همه‌ى آنچه را كه پيش مى‌آيد - كه مبتنى بر قانون است - تحمل كنيم؛ اين را بايد همه‌مان ياد بگيريم؛ اين صبرِ انقلابى است، اين تحملِ انقلابى است. اميدواريم خداى متعال هم دلها را هدايت كند به آنچه كه براى كشور بهتر است.

مديريت عالى اجرائى در كشور، كار بزرگى است، كار مهمى است. يك كلمه حرف اثر ميگذارد؛ يك اقدام كوچك يا بزرگ از سوى مجريان درجه‌ى يك كشور - رئيس جمهور، وزرا - اثر ميگذارد؛ دستگاه اجرائى اينجور است. خدمت آنها، براى كشور تأثيرات عميق دارد؛ خداى نكرده كوتاهى و تقصير آنها، تأثيرات منفىِ زيادى دارد. اينها موجب ميشود كه من و شما كه ميخواهيم انتخاب كنيم، دقت كنيم.

تعهد را، تدين را، آمادگى را، توانائى‌ها را بسنجيم؛ طبق تشخيص عمل كنيم. اگر من و شما كه ميخواهيم رأى بدهيم، با نيت صادق و خالص و براى انجام وظيفه و براى آينده‌ى كشور وارد ميدان شويم و بخواهيم تصميم بگيريم، ان‌شاءاللّه خداى متعال هم در اين صورت دلهاى ما را هدايت خواهد كرد. خداى متعال دلها را ان‌شاءاللّه هدايت ميكند، به شرط اين كه آحاد مردم حقيقتاً درصدد اين باشند كه وظيفه‌شان را انجام دهند. بارها گفته شده است كه انتخابات، هم حق مردم است، هم وظيفه‌ى مردم است؛ هم بايد حق را استنقاذ كنيم، هم بايد وظيفه را بخوبى انجام دهيم. اين انتخابات، يك چنين حالتى دارد.

كسانى هم كه ميخواهند صلاحيتها را ملاحظه كنند و بر اساس آن تصميم‌گيرى كنند، همه چيز را در كنار هم بايد ببينند. رئيس جمهور، هم بايد كارى باشد، هم بايد مردمى باشد، هم بايد مقاوم باشد، هم بايد ارزشى باشد، هم بايد باتدبير باشد، هم بايد پابند به قوانين و مقررات باشد - مجرى قانون است - هم بايد درد مردم را احساس كند، هم بايد طبقات مختلف مردم را ببيند؛ اينها خصوصياتى است كه در انتخاب آن كسى كه ما ميخواهيم كليد اجرائى كشور را به او بسپريم، نقش دارد. ما مردم در اين زمينه تصميم‌گيريم. هيچ كس هم نگويد كه رأى من يك نفر چه اثرى دارد. ميليونها از همين يك نفرها تشكيل ميشود. همه احساس وظيفه كنند و ان‌شاءاللّه وارد ميدان شوند. به توفيق پروردگار، همين جور هم خواهد شد. مسلّماً امنيت كشور، مصونيت كشور، پيشرفت كشور، با حضور همگانى و حداكثرى مردم افزايش پيدا خواهد كرد و اين كشور به توفيق الهى خواهد توانست يك گام ديگر به سمت اهداف والاى انقلاب اسلامى پيش برود.

از خداوند متعال مسئلت ميكنيم كه انشاءاللّه دلهاى همه‌ى ما را، هم مجريان را، هم مسئولان را، هم ناظران را، هم آحاد مردم را هدايت كند كه آنچه را مورد رضاى او است و به نفع اين كشور است، انجام دهيم.

والسّلام عليكم و رحمةاللّه و بركاته‌
 
1) فجر: 14
2) طارق: 15 و 16
3) نساء: 58
م.عاشقی بازدید : 5 سه شنبه 24 اردیبهشت 1392 نظرات (0)

اخلاق و رفتار اجتماعي حضرت فاطمه (س)، در مكتب پيامبر شكل گرفت و پس از وفات رسول خدا صلی الله علیه و آله مسئوليت هاي اجتماعي جديدي به فاطمه زهرا(س) محول شد. وي جريان سياسي عظيمي ايجاد كرد و براي حفظ و تكريم جامعه نوپايي كه رسول خدا صلی الله علیه و آله بنيان گذارده بود، با شيوه هاي مسالمت آميز دست به مبارزه زد.
پس از رحلت پيامبر، دشمنان ديرينه اسلام براي بازگشت به جاهليت كه منافعشان در آن نهفته بود، شرايط را مناسب ديدند، ولي اهل بيت پيامبر و در رأس آنان علي(ع) و فاطمه (س)، بزرگ ترين مانع براي قدرت يافتن آنها بودند.1
فاطمه (س) كه مي ديد شمشيرهاي انتقام جاهلي، از هر سو امام علي(ع) و حريم ارزش هاي انساني را نشانه رفته است، با صراحت در برابر جبهه باطل و دشمنان اسلام و انحراف يافتگان قد برافراشت و به دفاع از كيان دين و پيامبر برخاست. آن حضرت دريافته بود كه با از دست رفتن حقوق اهل بيت پيامبر در آينده به سبب انحراف در رهبري، خسارت سنگيني به اسلام وارد خواهد شد و ديري نخواهد پاييد كه سنت هاي جاهلي كه پيامبر در محو آنها و جايگزين كردن سنت هاي اسلامي به جاي آنها كوشيده بود، زنده خواهد شد. از اين رو، فاطمه (س) با تمام توان خود براي بازگرداندن خلافت به مدار اصلي و حق خود مي كوشيد.


1. مکتب فاطمه زهرا(س)، ص 284.

م.عاشقی بازدید : 3 سه شنبه 24 اردیبهشت 1392 نظرات (0)
بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحيم

خوشامد عرض ميكنيم به همه‌ى شما برادران و خواهران عزيز كه اين افتخار را داريد كه در كسوت تعليم و تربيت در جامعه‌ى اسلامى مشغول فعاليتيد، يا ان‌شاءالله در آينده مشغول فعاليت خواهيد شد؛ كه واقعآ هم افتخار بزرگى است.

ياد شهيد بزرگوار عزيزمان، مرحوم شهيد مطهرى (رضوان الله تعالى عليه) و همچنين شهداى آموزش و پرورش را ــ معلمين، دانش‌آموزان  ــ كه يكى از زيباترين و باشكوه‌ترين مناظر دفاع مقدس است، گرامى ميداريم و اميدواريم ان‌شاءالله دست خداى متعال و حمايت الهى هميشه بر سر شما معلمين عزيز و مسئولان آموزش و پرورش باشد و روزبه‌روز اين درخت پربار و پربركت، مباركتر براى كشور ما و ملت ما به حساب بيايد.

اولاً اين جلسه براى تكريم و احترام به معلمين است. آنچه در باب تعليم و تربيت، در باب آموزش و پرورش ــ چه ستاد آموزش، چه صفوف منظم آموزش در سراسر كشور ــ لازم است عرض شود، غالبآ به مسئولين و كسانى كه دست‌اندركار اجرا هستند، عرض ميشود؛ آنچه امروز در درجه‌ى اول براى ما اهميت دارد، اين است كه نشان دهيم احترام قلبى‌اى را كه شايسته‌ى مقام تعليم و تربيت است. اصل اين است كه «معلمى» منزلت لازم را در جامعه‌ى اسلامى داشته باشد. خيلى كوته‌بينى است كه انسان شغل معلمى و آموزگارى را رديف ساير مشاغل متعارف زندگى قرار دهد، كه يك وسيله‌اى است فقط براى تعيّش، كه انسان بتواند عائشه كند؛ نانى در بياورد و زندگى‌اى بگذراند؛ اين حقيقت ندارد، اينجورى نيست، معلمى در رديف ساير مشاغل نيست؛ بسيار بالاتر است.

اگر به حقيقت تعليم و تربيت و جايگاه معلم توجه شود، حقيقتآ اينجورى بايد تشبيه كنيم: كسى كه پرداخت كننده و تراش دهنده‌ى به يك گوهر گرانبها است، كه به آن ارزش ميبخشد. اين گوهر گرانبها همين بچه‌هاى مايند، همين كودكان مايند، كودكان ملتند، كه نسلهاى آينده را با همه‌ى مشخصات و مميزاتشان تشكيل ميدهند و به وجود مى‌آورند. شما معلمها هستيد كه داريد اين شخصيتها را شكل ميدهيد، پرداخت ميكنيد. صرفآ اين نيست كه در كلاس درس، دو كلمه شما بگوئيد و او ياد بگيرد؛ همه‌ى رفتار شما، حركات شما، منش شما، اخلاق شما، به صورت مستقيم در اين مخاطبِ گيرا اثر ميگذارد و او را شكل ميدهد. آنچه هم كه به عنوان تعليم در ذهن او كار ميگذاريد، از ماندگارترين حقايقى است كه در ذهن انسان باقى ميماند. بعد از پنجاه سال، شصت سال، خيلى از جزئياتى كه معلم به دانش‌آموز گفته است، در ذهن انسان هست؛ خيلى از خصوصياتى كه او با رفتار خود، با اخلاق خود، با نحوه‌ى حرف زدن خود، با نحوه‌ى تعامل خود به دانش‌آموز منتقل كرده است، در انسان باقى ميماند. گاهى انسان متوجه است، گاهى هم متوجه نيست؛ همه‌ى ما ندانسته در همان راهى داريم حركت ميكنيم كه بخش معْظمى از آن را معلمين در نهاد ما قرار داده‌اند؛ اين خيلى چيز مهمى است.

يك كشور اگر بخواهد به سرافرازى برسد، به رفاه و غنا برسد، به علم و تفوّق علمى منتهى شود، اگر بخواهد مردم شجاع، آزاده، فهميده، عاقل، خردمند و متفكر تحويل جامعه‌ى بشرى دهد، بايد اين زيرساخت اصلى را درست كند؛ زيرساخت تعليم دوران كودكى و نوجوانى. اين، شأن معلم است. لذا به معلم خيلى بايد احترام كرد. براى ايجاد آمادگى لازم در معلم، خيلى بايد صرف وقت كرد. براى تهيه‌ى سازوكارى كه تعليم و تربيت در آن مؤثر باشد و جهتِ درست داشته باشد، خيلى بايد سرمايه‌گذارى كرد. اينكه ما بر روى اين تحول بنيادين در آموزش و پرورش در سالهاى گذشته تكيه كرديم ــ كه خب، بحمدالله امروز سند اين تحول در اختيار آموزش و پرورش است و در واقع نقشه‌ى راه، مشخص و معيّن شده است ــ براى خاطر اين است. تحول در انسانها، تغيير صحيح در دلها و باورها و حركات و خلقيات و امثال اينها، احتياج دارد به يك زيرساخت محكم؛ اين زيرساخت، آموزش و پرورش است.

آموزش و پرورش ما آن روزى كه در كشور به شكل جديد درآمد، بر اساس يك مبناى فكرى و اعتقادىِ ديگر به وجود آمد؛ ما هم در طول ده‌ها سال ــ از اوّلى كه آموزش و پرورش جديد در كشور آمد ــ بر همان مبنا حركت كرديم، در واقع در همان ريل پيش رفتيم؛ كه خب، ريل درستى نبود. اين سند تحول بايد ما را به سمت هدفهاى اسلامى حركت دهد؛ بايد جامعه را به سبك زندگىِ حقيقتآ اسلامى پيش ببرد؛ بايد بتواند در ما خصلتهاى والاى انسانى را به وجود بياورد. ما امروز در خودمان، در خلقيات خودمان، در رفتار خودمان، نقائصى مشاهده ميكنيم؛ اين نقائص بايد برطرف شود. استعداد بشرى در جامعه‌ى ايرانى، يك استعداد انبوه و سرشار است؛ اين استعداد بايد امكان بروز پيدا كند، جهت صحيح پيدا كند. اين سند تحول ناظر به يك چنين چيزى است.

اشاره كردند به زيرساختهاى سند تحول. من همين‌جا عرض بكنم؛ سند تحول يك متنى است كه بايد عملياتى شود، منتها به‌هيچ‌وجه نبايد در آن شتابزدگى باشد؛ با تدبر، با تأمل، با ملاحظه‌ى صحيح جوانب بايد پيش رفت. كار، كار عميقى است. كارهاى عميق، كوتاه‌مدت نيست؛ زودبازده نيست؛ بلندمدت است؛ ديربازده است؛ اگر درست صورت بگيرد، ماندگار خواهد شد، مثمر خواهد شد؛ اگر سرهم‌بندى شد، شتابزده شد، آن وقت نتيجه‌ى لازم را نخواهد داد. فرمود: «و مجتنى الثّمرة لغير وقت ايناعها كالزّارع بغير ارضه»؛  اگر چنانچه ميوه را قبل از اينكه برسد، چيديد، در واقع چيزى به دست نياورده‌ايد و زحمتتان هدر رفته است. بگذاريد ميوه برسد، بعد بچينيد تا از همه‌ى منافع آن بهره ببريد.

شايد حلقه‌هاى تحقيقاتىِ متعددى لازم است كه براى بخشهاى اين سند تحول، راهكارهاى اجرائى و عملياتى پيدا كند، تا حقيقتآ اين ريل، صحيح گذاشته شود؛ آن‌وقت اين قطار بر روى ريل حركت كند. البته لازم است هم دولت، هم مجلس، براى پشتيبانى مالى آموزش و پرورش، براى پيشرفت در اين كار، به طور جدى تأمل كنند، تدبر كنند. آموزش و پرورش را نميشود به حال خود رها كرد و پشتيبانى لازم از آن به عمل نياورد، بعد هم توقع داشت كه پيش برود.

خب، بحمدالله در اين سالها كارهاى خيلى خوبى شده است ــ بنده هم گزارشهائى دارم ــ آنچه شده است، خوب است؛ اما آنچه نشده است و بايد بشود و اگر امروز دست‌به‌كار نشويم، قطعآ دير خواهد شد، خيلى زياد است؛ آن هم يك فهرست بلندبالائى است كه مسئولين محترم آموزش و پرورش ــ چه در ستاد، چه در صف ــ ان‌شاءالله بايد به اين نكات توجه كنند.

اين مسئله‌ى دانشگاه فرهنگيان هم خيلى مهم است؛ اين هم از جمله‌ى چيزهائى است كه بايد به طور جدى به آرايش درونى آن توجه شود. معلم اگر شخصيت خودش ساخته نباشد، نميتواند به متعلم خود، به مخاطب خود چيزى بدهد. اينجا شخصيت معلمين ساخته ميشود. اگرچه اين دانشگاه در ذيل آموزش و پرورش تعريف شده است و مربوط به آموزش و پرورش است، ليكن آموزش عالى بايد همه‌ى پشتيبانى‌هاى ممكن را از اين دانشگاه‌ها بكند. اينها كارهائى است كه در زمينه‌ى آموزش و پرورش بايد انجام بگيرد.

آموزش و پرورش يك دستگاه معمولى و عادى در عرض ساير دستگاه‌ها نيست؛ اين يك مركز اساسى و مهمى است؛ حالا ميتوانيد آن را به عنوان موتور يك قطار، ميتوانيد به عنوان مركز ذخيره‌ى يك مجموعه تعبير كنيد؛ به هر حال فرق ميكند با دستگاه‌هاى اجرائى ديگر. كار عمقى و بنيانى در اين وزارتخانه به قدرى است كه در ساير وزارتخانه‌ها نظير آن را نميشود پيدا كرد؛ حتّى وزارتخانه‌هاى مشابه فرهنگى هم آن مقدار حساسيت و ظرافت و دقتى كه در اين مجموعه لازم است به كار گرفته شود، ندارند. به هر حال مجموعه‌ى بسيار مهمى است.

يك تشكر هم بايد حتماً بكنيم از معلمين عزيزمان كه اين شغل را اختيار كرده‌اند و اين زحمات را بر عهده گرفته‌اند. اى بسا كسانى بودند كه ميتوانستند سراغ كارهاى ديگرى بروند كه هم درآمد بيشترى داشت، هم ممكن بود موقعيتهاى سياسى و اجتماعى بيشترى داشته باشد، اما خود را وقف اين مجموعه كردند؛ اين خيلى باارزش است. در طول اين سالها هم معلمين هميشه پاى منافع انقلاب ايستاده‌اند، كه يك نمونه‌اش مسئله‌ى دفاع مقدس و جنگ تحميلى است، كه اشاره كرديم به شهداى معلم و دانش‌آموز در آموزش و پرورش؛ نمونه‌هاى ديگرى هم در جاهاى مختلف دارد. خيلى‌ها برنامه‌هائى داشتند براى معلمين، براى مدارس، به دنبال هدفهاى سياسى بودند؛ آن كه ايستاد، معلم بود. اينها همه پيش خداى متعال حسنه است؛ اينها همه كارهاى مؤثر و مهمى است كه خيلى اوقات ممكن است به چشم كسى هم درست نيايد، اما از چشم كرام‌الكاتبين بيرون نيست.

مسئله‌ى كتابهاى درسى هم بسيار مهم است. بايد به طور مداوم و به تناسب نيازها، مضمون اين كتابها، محتواى اين كتابها ترقى و پيشرفت داشته باشد. دستگاه‌هاى هشيارِ مراقب در كل آموزش و پرورش بايد وجود داشته باشد كه هم پيشرفتهاى مبتنى بر سند تحول را تعقيب كند، ببيند كجا لنگى هست، كجا اشكال وجود دارد، كجا تجربه‌ى ناموفق هست، بلافاصله اصلاح كند ــ چشم بينا لازم است ــ هم در زمينه‌ى مواد درسى و كتابهاى درسى، نيازها را بسنجد. سالهاست كه ما يك مسائلى را در كتابها ميگنجانيم؛ بعضى‌ها خارج ميكنند، بعضى‌ها داخل ميكنند. ببينيم چه لازم است از معارف الهى، معارف اسلامى، معارف مدنى، معارف تمدن‌ساز، معارف انسان‌ساز؛ معارفى كه يك ملت را سربلند ميكند، پيشرو ميكند، پيشتاز ميكند؛ كه اگر در كتابهاى ما وجود ندارد، آنها را بگنجانيم؛ چه چيزهائى نقطه‌ى مقابل است، تخدير كننده است، گمراه كننده است، آنها را حذف كنيم؛ چه چيزهائى به تناسب نسلها يا جنسيتها لازم است، آنها را بگنجانيم. فرض بفرمائيد در كتابهاى درسى دختران ممكن است چيزهائى لازم باشد در زمينه‌هاى خانه‌دارى، تربيت فرزند و امثال اينها؛ و در كتابهاى پسران ممكن است چيزهاى ديگرى لازم باشد در مواجهه‌ى با مسائل كار، زندگى و امثال اينها؛ اينها مراقبت لازم و ديده‌بانىِ دائم احتياج دارد و بايد اين كارها انجام بگيرد. به‌هرحال كار، بسيار كار مهمى است.

امسال ما عرض كرديم: حماسه‌ى سياسى و حماسه‌ى اقتصادى. هر دو مقوله از مقولاتى است كه آحاد ملت در آن ميتوانند نقش ايفاء كنند؛ و تا آحاد ملت نقش ايفاء نكنند، حماسه به‌وجود نمى‌آيد. البته بعضى‌ها ممكن است گرفتار باشند، بعضى‌ها تنبل باشند، بعضى‌ها شوق و شور لازم را نداشته باشند؛ وقتى قاطبه‌ى ملت، نوع مردم در سرتاسر كشور، با نگاه به آن چشم‌انداز روشن، انگيزه‌ى لازم را براى حركت داشتند، حماسه به وجود مى‌آيد و ان‌شاءالله به فضل الهى، به توفيق الهى، اين حماسه به وجود خواهد آمد. در اين زمينه، آموزش و پرورش نقش‌آفرين است. اى بسا دانش‌آموزى كه خود او هنوز در موقعيت قانونى براى رأى دادن نيست، اما ميتواند خانواده‌ى خود را براى ورود در اين ميدان، براى انجام مسئوليت، تحت تأثير قرار دهد. اين تعداد كثير معلمين در سرتاسر كشور، هم در اين مسئله‌ى انتخابات ــ كه مصرع برجسته‌ى حماسه‌ى سياسى، همين انتخاباتى است كه پيش رو است ــ هم در بخش حماسه‌ى اقتصادى كه يك چيز بلندمدت است، ميتوانند تأثير بگذارند، ميتوانند نقش‌آفرينى كنند.

كشور ما و ملت بزرگ ما با اهداف و آرمانهائى كه دارد، به حماسه‌سازى در بخشهاى مختلف نياز دارد. ما بايد با جهش پيش برويم برادران و خواهران عزيز! اين ملت با همه‌ى استعدادى كه دارد، در طول دوران طولانى اختناق ــ كه بعد هم اين اختناق همراه شد با دخالت بيگانگان و سلطه‌ى سياسى و اقتصادى و فرهنگى بيگانگان ــ عقب ماند؛ از جاده‌ى علم عقب مانديم، از سازندگى عقب مانديم، از اقتصاد عقب مانديم، دچار آفتهاى گوناگون فرهنگى و معرفتى شديم. انقلاب اين فرصت را در مقابل ملت ايران گذاشت كه اين عقب‌ماندگى را جبران كند؛ و مى‌بينيد كه در طول سه دهه‌ى گذشته‌ى انقلاب، ملت ايران چه مهارتى از خود نشان داد، چه پيشرفتى كرد، چه استعدادى در وجود خود ارائه كرد به همه‌ى بينندگان در سرتاسر عالم. پيشرفتهاى ملت ايران در اين سه دهه، متناسب با سى سال نيست؛ يك نمونه‌اش پيشرفتهاى علمى است كه مجامع جهانى چاره‌اى ندارند كه به آنها اعتراف كنند؛ كه اعتراف هم كردند. سرعت پيشرفت علمى ما سيزده برابر متوسط جهانى است؛ اين شوخى است؟ در عين حال با اين سرعت پيشرفت، ما هنوز از لحاظ علمى عقبيم. ببينيد ما چقدر عقب بوديم! با اينكه بيش از ده برابرِ متوسط سرعت جهانى داريم حركت ميكنيم، هنوز عقبيم. پس اين سرعت را بايد حفظ كرد. اين بخشى است كه دشمن اعتراف ميكنند؛ يك بخشهائى هم هست كه دشمن نبايد اعتراف كند، اعتراف هم نميكند؛ در زمينه‌ى سياسى همين جور است، در زمينه‌ى اجتماعى همين جور است، در زمينه‌ى سازندگىِ كشور همين جور است، در زمينه‌ى آگاهى و بصيرت عمومى همين جور است؛ اينها را دشمنان ما در تبليغاتشان، در اظهاراتشان مصلحت نميدانند بگويند، كه مبادا ملت ما را تشويق كنند به پيشرفت اين كار. درخصوص اقتدار ملى و آبروى بين‌المللى هم سرعت پيشرفت بايد با همين نسبت ملاحظه شود. اين پيشرفتها به بركت انقلاب است. اما در عين حال اين پيشرفتها همچنان كم است؛ بايد اين پيشرفتها افزايش پيدا كند.

اگر ملت ايران همين سرعت و شتاب پيشرفت را ــ چه در زمينه‌ى علمى، چه در زمينه‌ى سياسى، چه در زمينه‌ى اجتماعى، چه در زمينه‌ى فرهنگى و معرفتى ــ حفظ كند، بلاشك زمان زيادى طول نخواهد كشيد كه در جايگاه شايسته‌ى خود قرار خواهد گرفت؛ آن چيزى كه شايسته‌ى ملت ايران است. بخش زيادى از اين مسئله با آموزش و پرورش ارتباط دارد، بخش مهمى از آن به مديران كشور در زمينه‌هاى اجرائى ارتباط پيدا ميكند؛ اينها است كه مسائل كشور را حساس ميكند در نظر هر انسان بصير و بيننده‌اى؛ اينها است كه حماسه لازم دارد. بدون حماسه، اين جهشها به وجود نمى‌آيد. آن وقتى كه حماسه باشد، شور و نشاط باشد، جهش قابل تصور است؛ ميتوان فرض كرد كه جهش انجام بگيرد. ما در دوران دفاع مقدس اين را امتحان كرديم؛ در هر جائى هم كه مردم مشاركت داده شدند، اين را امتحان كرديم. ان‌شاءالله در زمينه‌ى حماسه‌ى سياسى و حماسه‌ى اقتصادى هم بايد اين را ملت ايران به چشم ببيند؛ و بخش زيادى از اين، به عهده‌ى شما معلمين عزيز است.

اميدواريم خداوند متعال به شماها توفيق بدهد؛ روح مطهر شهداى عزيزمان و امام بزرگوار را از همه‌ى شما و ما راضى كند؛ ما را در زمينه‌ى وظائف مهمى كه در مسائل گوناگون كشور داريم، ان‌شاءالله به راه راست هدايت كند و دستگيرى فرمايد.

والسّلام عليكم و رحمة‌الله و بركاته
م.عاشقی بازدید : 5 سه شنبه 24 اردیبهشت 1392 نظرات (0)

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم
الحمد ‌لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا و حبیب قلوبنا ابی‌القاسم المصطفی محمّد و علی ءاله الطّیبین الطّاهرین المنتجبین المعصومین سیّما بقیّة‌الله فی الأرضین. السّلام علی الصّدّیقة الطّاهرة فاطمة بنت رسول الله صلّی الله علیها و علی ابیها و بعلها و بنیها.
به همه‌ی برادران و خواهران عزیزی كه در این محفلِ گرم و پرشور حضور یافته‌اند، سلام و تبریك عرض میكنم و خدا را از اعماق دل سپاسگزارم كه فرصت عنایت كرد و مهلت داد تا یك‌ بار دیگر و یك سال دیگر و یك نوروز دیگر، در جوار بارگاه ملكوتی حضرت ابا الحسن الرّضا (علیه ءالاف التّحیّة و السّلام) در جمع شما مردم عزيز مشهد و زوار محترمی كه از اكناف كشور حضور دارند، امكان و توفيق ملاقات و ديدار پيدا كنم و با شما درباره‌ی مسائل جاری و مهم  كشور سخن بگويم. از خداوند متعال مسئلت ميكنيم كه دل ما را و زبان ما را هدايت فرمايد و آنچه مورد رضای او است، بر قلب و زبان ما جاری شود. اين هم يك توفيق بزرگی است كه در عيد نوروز، در كنار شادی‌ها و زيبائی‌هائی كه در طبيعتِ نوروز وجود دارد، اين فرصت، هر ساله برای ما دست ميدهد كه در چنين روزی در جمع شما مردم، به مسائل كشور و ارزيابی وضع كنونی خود و نگاه به گذشته و آينده‌ی خود بپردازيم؛ با يك نگاه اجمالی، وضع دخل و خرج يكساله‌ی خودمان را در ابعاد كلان ملی بررسی كنیم، محاسبه كنیم؛ محاسبه‌ی نفس ملی، محاسبه‌ی نفس عمومی. همچنان كه در مسائل شخصی، محاسبه‌ی نفس برای ما لازم است ــ كه فرمود: «حاسبوا انفسكم قبل ان تحاسبوا»؛[1] باید محاسبه‌ی كار خود و اعمال خود و حركات شخصی خود را داشته باشیم ــ محاسبه‌ی ملی هم یك كار با‌اهمیت و پرارزش است؛ خودمان را محاسبه كنیم، به خودمان نگاه كنیم؛ آنچه را كه بر ما گذشته است، بار دیگر مورد نظر قرار دهیم؛ از آن درس و عبرت بگیریم، برای آینده بهره ببریم.
برادران و خواهران عزیز توجه كنند كه ما ملت ایران، فقط خودمان نیستیم كه به مسائل خودمان نگاه میكنیم و آن را تقویم و ارزیابی میكنیم؛ كسان دیگری هم هستند كه كار ما را مورد مطالعه قرار میدهند؛ درباره‌ی مسائل ما، كارهای ما، اقدامات ما قضاوت ميكنند و نظر ميدهند. ملتهائی هستند كه از تجربه‌های ما استفاده ميكنند، بعضِ ديگری هستند كه به مطالعه‌ی اوضاع ملت ايران اشتغال دارند؛ از پيشرفتهای ما خرسند ميشوند، از موفقيتهای ما خوشحال ميشوند؛ ما اگر پيروزی به دست بياوريم، آنها احساس پيروزی ميكنند؛ اگر تلخی و تلخكامی در كار ما باشد، آنها تلخكام ميشوند. كسان ديگری هم در دنيا هستند كه كار ما را زير ذره‌بين دارند، كار ما را مطالعه ميكنند؛ آنها بعكس، از لغزشهای ما خوشحال ميشوند، از موفقيتهای ما احساس دلتنگی ميكنند، بدخواه ملت ايرانند؛ اينها هم كار ما را زير نظر دارند. اينها عمدتاً كسانی هستند كه در طول سالهای متمادی همه چيز اين كشور در اختيار آنها بوده است، بر همه‌ی امور كشور ما مسلط بودند؛ انقلاب آمده است دست اینها را كوتاه كرده؛ لذا با انقلاب بدند، با مردم انقلابی بدند، با حكومت انقلابی بدند، با نظام انقلابی دشمنند. بنابراین ما زیر نظر جامعه‌ی بزرگی از آحاد بشر هستیم؛ كار ما را نگاه میكنند، عمل ما را میسنجند.
بنابراین ما كه به عملكرد خودمان و برنامه‌ی گذشته و آینده‌ی خودمان نگاه میكنیم، نگاهمان بايد واقع‌بینانه باشد؛ ارزیابی ما ارزیابی درستی باشد. بعضی از مردمِ خود ما وقتی به اوضاع كشور نگاه میكنند، فقط ضعفها را می‌بینند؛ گرانی را می‌بینند، افت تولید در برخی از واحدهای تولیدی كشور را می‌بینند، فشارهای دشمنان را می‌بینند. این نگاه، نگاه ناقصی است. بنده نگاه متفاوتی دارم. من وقتی به اوضاع كشور و اوضاع ملتمان نگاه میكنم، یك میدان عظیم پرچالشی را مشاهده میكنم كه ملت ایران در این میدان، به رغم دشمنان، سربلند و پيروز ظاهر شده است.
ضعفها هست، مشكلات هست؛ در مجموعه‌ی حوادث و رويدادهای كشور، تلخی‌ها و تلخكامی‌هائی وجود دارد؛ ولی كسانی از قدرتمندان مادی عالم، با همه‌ی وجود تلاش كردند كه ملت ايران را فلج كنند؛ اين را به زبان آوردند. آن خانم بی‌كفايتی كه مسئوليت سياست خارجی كشور آمريكا را بر عهده داشت، سينه‌اش را سپر كرد و گفت ميخواهيم تحريمهائی در مورد جمهوری اسلامی اعمال كنيم كه ايران فلج شود! اين را صريحاً به زبان آوردند. و حالا عرض خواهم كرد كه فعاليتها و اقدامهاي  آنها چه بود و چه شد و به كجا انجاميد. بنابراين از يك طرف، تلاش دشمن است در اين عرصه‌ی عظيم و ميدان بزرگی كه ملت ايران در آن به چالش و مقابله با دشمن سرگرم است؛ از طرف ديگر، وجود دستاوردهای بزرگی است كه نشان‌دهنده‌ی ظرفيت و قدرت و هوشمندی اين ملت بزرگ است. وقتی انسان اين صحنه را ملاحظه ميكند، مثل صحنه‌ی هماورديِ ورزشكاران قدرتمندی است كه زحمت و تلاش و كوشش و خستگی در آن هست، اما يك قهرمان، در اين ميدان موفق ميشود، پيروز ميشود؛ همه او را تحسين ميكنند و آفرين ميگويند. اين قهرمان در اين صحنه‌ی عظيمی كه در مقابل چشم ما است، ملت ايران است. هر كس اين صحنه را درست ببيند و درست مطالعه كند، به ملت ايران‌ آفرين ميگويد؛ همچنان كه ما امروز صدای آفرين هوشمندان نكته‌بين دنيا را ميشنويم كه از ميان همان كشورهائی كه دشمن و بدخواه ملت ايرانند، نخبگان سياسی، نخبگان دانشگاهی، افراد دنيا‌ديده و مجرب كه اوضاع را زير نظر دارند،  به ملت ايران آفرين ميگويند. اين عرصه‌ای است كه در مقابل چشم ما است. بنابراين نگاه كردن و فقط به ضعفها چشم دوختن، غلط است. بايد ديد مجموعه‌ی اين تلاشها در سطح كشور چگونه انجام ميگيرد و به چه سرانجامی منتهی ميشود. با اين ديد وقتی به صحنه نگاه كنيم، بايد به ايران و ايرانيِ مسلمان آفرين بگوئيم.
گفتيم بعضی‌ها از پيشرفت ملت ايران غمگين و ناراحت ميشوند. اينها چه كسانی هستند؟ اين را بعد عرض خواهم كرد. دشمنانی كه مايل نيستند پيشرفت و ترقی و رشد همه‌جانبه‌ی ملت ايران را ببينند، دو كار عمده در برنامه‌ی آنها وجود دارد: يكی اين كه تا آنجائی كه بتوانند، مانع‌تراشی كنند كه ملت نتواند به اين پيشرفتها و رشد دست پيدا كند؛ با تحريم، با تهديد، با مشغول كردن مديران به كارهای درجه‌ی دو و فرعی، به منعطف كردن حواس ملت بزرگ ايران و نخبگان كشور به كارهائی كه در فهرست كارهای اصلی آنها قرار ندارد؛ يعنی مانع شدن عملی.
كار دوم اين است كه در تبليغاتِ خودشان پيشرفتها را انكار كنند. امروز یك شبكه‌ی تبلیغاتیِ بسیار عظیم با هزاران رسانه از انواع گوناگون رسانه‌ها در دنیا مشغول به كار است، برای اینكه اثبات كند كه در ملت ایران، در كشور ایران پیشرفتی صورت نمیگیرد؛ پیروزی‌های ملت را انكار كنند؛ اگر ضعفهائی وجود دارد، این ضعفها را بزرگ و عمده كنند و در مقابل چشم همه قرار دهند؛ اما قوّتها و نقاط جوشش را ــ كه در سراسر كشور و در هر گوشه و كنار، خود را به انسانهای منصف نشان میدهند ــ از چشمها پنهان كنند.
رئیس جمهور آمریكا در نطق رسمی، از مشكلات اقتصادی ایران حرف میزند؛ مثل اینكه از پیروزی خود دارد صحبت میكند؛ كه بله، در ایران پول ملی افت كرده است، مشكلات اقتصادی اینچنین و آنچنان است. البته او به قوّتهای این ملت، به تلاشهای مثبت و سازنده‌ای كه در این كشور دارد انجام میگیرد، به پیروزی‌های بزرگ این ملت اشاره‌ای نكرده است و هرگز نخواهد كرد. سی سال است كه ما با چنین چالشی مواجه‌ایم ــ كه من در ارزیابی این سی سال، بعداً یك كلمه عرض خواهم كرد ــ اما چالشی كه ملت ایران با آن مواجه است و دشمنانی ــ هم در عمل و هم در تبليغات ــ كوشش ميكنند مانع بروز و ظهور رشد چشمگير كشور ايران كه در سايه‌ی اسلام زندگی ميكند، بشوند، امروز چند برابر است.
سال 91  كه گذشت، يكی از سالهای بسيار پر كار برای دشمنان ما در اين زمينه بود. آنها گفتند ميخواهيم ملت ايران را با تحريمها فلج كنيم. اگر جمهوری اسلامی سر پا باشد، با‌نشاط باشد، رو به پيشرفت باشد، آنها در دنيا بی‌آبرو ميشوند؛ لذا اگر ميتوانند، بايد نگذارند؛ و اگر كار از دستشان خارج شد، لااقل در تبليغات جور ديگری اين مطلب را منعكس و وانمود كنند. اينها اين دو كار را امروز با شدت بيشتری انجام ميدهند؛ هم ممانعت عملی ــ با فشار، با تهديد، با تحريم و امثال اينها ــ هم با تلاش تبليغاتی برای كوچك نشان دادن نقطه‌های قوّت، و بزرگ نشان دادن نقطه‌های ضعف.
عرض كرديم دشمنانی هستند. اين دشمنان چه كسانی هستند؟ لانه‌ی اصلی توطئه عليه ملت ايران كجاست؟ پاسخ به اين سؤال، دشوار نيست. امروز سی و چهار سال است كه هرگاه نام «دشمن» برده ميشود، ذهن ملت ايران متوجه دولت آمريكا ميشود. خوب است دولتمردان آمريكا به اين نكته توجه كنند و اين را بفهمند كه ملت ايران در طول اين سی و چند سال چيزهائی ديده است، مراحلی را گذرانده است، كه تا ميگويند دشمن، ذهن ملت ايران متوجه به آمريكا ميشود. اين مسئله‌ی بسيار مهمی است برای يك دولتی كه ميخواهد در دنيا با آبرو زندگی كند؛ اين مسئله، مسئله‌ی قابل توجه و قابل دقتی است؛ بايد روی اين مسئله تكيه كنند. مركز توطئه اينجا است، اساس دشمنی اينجا است.
البته دشمنهای ديگری هم هستند كه ما اينها را در درجه‌ی اول و در رديف اول به حساب نمی‌‌آوريم: دشمن صهيونيستی هم هست، منتها رژيم صهيونيستی در قواره و اندازه‌ای نيست كه در صف دشمنان ملت ايران به چشم بيايد. گاهی سردمداران رژيم صهيونيستی، ما را تهديد هم ميكنند؛ تهديد به حمله‌ی نظامی ميكنند؛ اما به‌نظرم خودشان هم ميدانند، و اگر نميدانند، بدانند كه اگر غلطی از آنها سر بزند، جمهوری اسلامی «تل‌آويو» و «حيفا» را با خاك يكسان خواهد كرد. دولت انگليسِ خبيث هم با ملت ايران دشمنی ميكند؛ اين هم يكی از دشمنان سنتی و قديمی ملت ايران است؛ منتها دولت انگليس نقش مكمل آمريكا را در اين ميدان بازی ميكند. خود دولت انگليس استقلالی ندارد كه انسان او را يك دشمن مستقلی به حساب بياورد؛ دنباله‌روِ آمريكا است.
بعضی از دولتهای ديگر هم دشمنی‌هائی دارند. من اينجا مناسب ميدانم كه بگويم مسئولين دولت فرانسه هم در چند سال اخير دشمنی‌های آشكاری با ملت ايران كرده‌اند؛ اين يك ناهوشمندی از سوی دولتمردان فرانسه است. انسان عاقل، بخصوص سياستمدار عاقل، هرگز نبايد انگيزه‌ی اين را داشته باشد كه موجودی را كه دشمن او نيست، تبديل به دشمن كند. ما با دولت فرانسه، با كشور فرانسه مشكلی نداشتيم؛ نه در طول تاريخ مشكلی داشتيم، نه در دوران حاضر؛ اما سياست غلط از زمان ساركوزی ــ كه دولت امروز فرانسه هم متأسفانه همان راه را میرود ــ دشمنی با ملت ایران است. به نظر ما این كار غلطی است، كار غیرمدبرانه و غیرعاقلانه‌ای است، كار ناهوشمندانه‌ای است.
آمریكائی‌ها وقتی حرف میزنند، میگویند "جامعه‌ی جهانی". اسم چندتا كشور را گذاشته‌اند «جامعه‌ی جهانی»؛ كه در رأس آنها آمریكا است، دنبال سرش هم صهیونیستها و دولت انگلیس و بعضی از دولتهای خرده‌ریز دیگر است! جامعه‌ی جهانی به هیچ وجه در صدد دشمنی با ایران و ایرانی و ایران اسلامی نیست.
خب، حالا كه بنا است به سال 91 نگاه كنیم، این را بگوئیم كه از اول سال 91 آمریكائی‌ها برنامه‌های جدید خودشان را شروع كردند؛ با اینكه در زبان اظهار دوستی كردند، گاهی با ما اظهار دوستی كردند ــ در نامه و پیغام و امثال اینها ــ گاهی در رسانه‌ها با ملت ایران اظهار دوستی كردند، اما برخلاف این اظهارات غیرواقعی، در عمل سعی كردند نسبت به ایران و ملت ایران سختگیری كنند؛ تحریمهای شدیدی را از اوائل سال 91 گذاشتند ــ تحریم نفت، تحریم بانك و مبادلات بانكی و پولی بین جمهوری اسلامی و كشورهای دیگر ــ كارهای زیادی هم در این زمینه انجام دادند.
اين هم يكی از آن لطائف عالم است كه آمريكائی‌ها دشمنی ميكنند، ميگويند شما نفهميد كه ما با شما دشمنيم؛ مخالفت و عناد ميورزند، متوقعند كه ملت ايران نفهمد كه آنها معاندند و دشمنی ميكنند! اين سياست از اواخر دوران بوش در مقابل ايران شروع شده است، امروز هم متأسفانه همان سياست را دولتمردان آمريكا ادامه ميدهند؛ همان پنجه‌ی چدنيِ زير دستكش مخملی. من چند سال پيش اينجا در جوار بقعه‌ی ‌علی‌بن‌موسی‌الرضا (عليه السّلام) در همين سخنرانيِ اول فروردين گفتم مراقب باشيد اظهار محبت شما، اظهار دوستی و موافقت شما به معنای اين نباشد كه دستكش مخملی بر روی پنجه‌ی چدنی كشيديد و ميخواهيد تظاهر به دوستی كنيد، اما در باطن دشمنی ميكنيد. آمريكائی‌ها برای متوقف كردن فروش نفت و انتقال پول ايران، مأمور ويژه فرستادند. از آمريكا افراد برجسته و خاصی را مأمور  كردند كه با كشورها تماس بگيرند، به كشورها مسافرت كنند؛ حتّی با سران شركتها صحبت كنند برای اينكه ارتباطات و اتصالات اقتصادی مربوط به نفت را با جمهوری اسلامی پيگيری نكنند؛ آنها را مجازات كنند به خاطر اين كه با جمهوری اسلامی ارتباط مالی دارند، ارتباط پولی دارند، يا معامله در مورد نفت دارند؛ اين كار را از اول سال 91 و بخصوص از مرداد، با شدتِ تمام شروع كردند. انتظار داشتند ايران در مقابل اين حركتِ برنامه‌ريزی شده كه با شدت دنبال هم ميكردند، دست از فعاليتهای رشديابنده‌ی علميِ خود بردارد و تسليم زورگوئی‌های آمريكا شود.
البته من اين را بگويم ــ اين را يك بار ديگر هم چند ماه قبل از اين گفتم ــ كه آمريكائی‌ها اظهار خوشحالی كردند و  گفتند كه فلانی اعتراف كرد كه تحريمها اثر گذاشته. بله، تحريمها بی‌اثر نبود؛ ميخواهند خوشحالی كنند، بكنند. تحريمها بالاخره اثر گذاشت؛ اين هم يك اشكال اساسی در خود ما است. اقتصاد ما دچار اين اشكال است كه وابسته‌ی به نفت است. ما بايد اقتصاد خودمان را از نفت جدا كنيم؛ دولتهای ما در برنامه‌های اساسيِ خودشان اين را بگنجانند. من هفده هجده سال قبل به دولتی كه در آن زمان سر كار بود و به مسئولان گفتم  كاری كنيد كه ما هر وقت اراده كرديم، بتوانيم درِ چاههای نفت را ببنديم. آقايانِ به قول خودشان "تكنوكرات" لبخند انكار زدند كه مگر ميشود؟! بله، ميشود؛ بايد دنبال كرد، بايد اقدام كرد، بايد برنامه‌ريزی كرد. وقتی برنامه‌ی اقتصادی يك كشور به يك نقطه‌ی خاص متصل و وابسته باشد، دشمنان روی آن نقطه‌ی خاص تمركز پيدا ميكنند. بله، تحريمها اثر گذاشت، منتها نه آن اثری را كه دشمن ميخواست؛ كه من حالا اين مسئله را شرح خواهم داد. اين در مورد كار اقتصادی بود.
در عرصه‌ی سياسی هم در طول سال 91 سعی كردند ايران اسلامی را به تعبير خودشان در دنيا منزوی كنند؛ يعنی دولتها را در رابطه‌شان و در نگاهشان به جمهوری اسلامی دچار تزلزل كنند و نگذارند جمهوری اسلامی سياستهای خود را در سطح منطقه، در سطح جهان و در سطح كشورِ خود گسترش دهد و اعمال كند. اين كار با شكست كامل روبه‌رو شد. در مسائل بين‌المللی سعی اينها اين بود كه ما چون اجلاس غيرمتعهدها را در تهران داشتيم، كاری كنند كه اين اجلاس سست و سبك برگزار شود؛ همه شركت نكنند، يا شركت فعال نكنند. درست عكس آنچه كه آنها ميخواستند، اتفاق افتاد. دو ثلث ملتهای جهان عضو جنش غيرمتعهدها هستند. سران كشورها در تهران شركت كردند، ‌مسئولان بلندپايه شركت كردند. همه ايران را تحسين كردند، همه از پيشرفتهای علمی و فنّاوری و اقتصادی كشور اظهار شگفتی كردند. همه در مقابل ملت ايران احساس تمجيد و تحسين كردند؛ اين را به ما هم گفتند، در مصاحبه‌هايشان هم گفتند؛ به كشورهايشان هم كه برگشتند، اين را همه تصديق كردند. درست نقطه‌ی مقابل آنچه كه دشمنان ملت ايران ميخواستند، اتفاق افتاد؛ نتوانستند تأثير بگذارند.
در زمینه‌ی سیاست داخلی، هدف آنها از این تحریمها این بود كه ملت را در راه خودشان مردد كنند؛ بین ملت ایران و نظام اسلامی جدائی بیندازند؛ مردم را دلسرد كنند، ناامید كنند. در روز بیست و دوم بهمن، ملت ایران با حضور متراكم خود، با شور و شوق خود، با احساساتی كه نسبت به اسلام و انقلاب اسلامی و نظام اسلامی ابراز كردند، مشت محكمی بر دهان آنها زدند. در عرصه‌ی امنیتی هم تلاش كردند امنیت كشور را به هم بزنند ــ كه تفاصیل آن را مسئولان در مصاحبه‌ها و در گفتار‌ها برای مردم بیان كردند ــ اما در آنجا هم موفق نشدند. در زمینه‌ی سیاسی در منطقه، قدرت و نفوذ جمهوری اسلامی را یك بار دیگر تجربه كردند. در مسائل منطقه‌ای كار به جائی رسید كه اعتراف و اقرار كردند كه بدون حضور ايران و بدون رأی ايران، هيچ مشكل بزرگی در منطقه حل نخواهد شد. در قضيه‌ی حمله‌ی رژيم صهيونيستی به غزه، حضور قدرتمند جمهوری اسلامی در پشت صحنه موجب شد كه خودشان اعتراف كردند كه در مقابل مبارزان فلسطينی شكست خوردند؛ گفتند ــ ما نگفتيم، آنها گفتند و اصرار كردند ــ كه اگر چنانچه حضور جمهوری اسلامی نبود،‌ قدرت‌نمائی جمهوری اسلامی نبود، مبارزان فلسطينی نميتوانستند در مقابل اسرائيل مقاومت كنند، چه برسد به اين كه اسرائيل را به زانو در بياورند؛ كه در جنگِ هشت روزه فلسطينی‌ها توانستند اسرائيل را به زانو در بياورند، و اين اولين بار در تاريخ تشكيل رژيم جعلی و غاصب صهيونيستی بود.
گفتيم كه تلاشهای اينها بی‌اثر نبود؛ بله، بی‌اثر نبود، اما در كنار اثر منفی، يك اثر مثبت بزرگی هم كه مورد انتظار ما بود، اتفاق افتاد؛ يعنی تحريم موجب شد كه نيروهای درونی و ظرفيت عظيم ملت ايران فعال شود، استعدادهائی بروز كند و كارهای عظيمی تحقق پيدا كند؛ كه اگر تحريم نبود، اين كارها اتفاق نمی‌افتاد. ما به بركت تحريم توانستيم به كارهای بزرگی دست بزنيم؛ جوانان ما توفيقاتی به دست بياورند كه اگر تحريم نبود، ما به اين توفيقات يقيناً دست پيدا نميكرديم. در زمينه‌ی كارهای زيربنائی ــ كه بعد عرض خواهم كرد ــ در سال 91 پيشرفتهائی صورت گرفت كه در مقايسه‌ی با سالهای قبل هم، سال 91 يك سال برجسته‌ای است. كارهای زيربنائيِ انبوهی صورت گرفت؛ در زمينه‌ی راه، در زمينه‌ی انرژی، در زمينه‌ی كشف منابع جديد نفت، در زمينه‌ی كشف منابع جديد اورانيوم، در زمينه‌ی ايجاد و توسعه‌ی نيروگاه و پالايشگاه و ده‌ها كار صنعتی بزرگ؛ كه اينها همه زيرساختهای اقتصادی آينده‌ی كشور است. بله، ما اگر چنانچه اين زيرساختها را از قبل فراهم كرده بوديم، تحريم دشمن همين مقدار اثر منفی را هم كه كرد، نميكرد. اين كارها را ما انجام داديم و توانستيم پابه‌پای دشمنی و تحريم دشمنان، در جهت مثبت جلو برويم. كارهای بزرگی انجام گرفت؛ يك قلم، پيشرفتهای بزرگ علمی در طول سال 91 است. در زمينه‌ی علم و فنّاوری كارهائی شد كه حقيقتاً چشم‌پُركن و برای انسانی كه معتقد به آينده‌ی كشور است، خرسندكننده و خوشحال‌كننده است. يعنی همين سالی كه خواستند بر ملت ايران سخت بگيرند، جوانان عزيز ما، دانشمندان ما ماهواره‌ی ناهيد را به فضا فرستادند؛ كاوشگر پيشگام را با موجود زنده به فضا فرستادند؛ جنگنده‌ی فوق پيشرفته ساخته شد. اهميت هر كدام از اينها به قدری است كه جا دارد يك ملت برای هر يك از اینها اظهار خوشحالی و خرسندی كند، برايش سرود بسازند، جشنواره درست كنند. كارها چون متراكم است، درست تبليغ نميشود و خبررسانيِ كاملی هم انجام نميگيرد. وقتی كه اين موجود زنده به فضا فرستاده شد و سالم برگشت، آنقدر اين قضيه برای دانشمندان دنيا و ناظران بين المللی تعجب‌آور بود كه اول انكار كردند؛ ولی بعد كه ديدند چاره‌ای نيست و حقايق و نشانه‌های درستی و واقعيت را مشاهده كردند، مجبور شدند كه قبول كنند.
در حوزه‌ی سلامت و مهندسی پزشكی كارهای بزرگی انجام گرفت كه مربوط به سلامت مردم است. در زمينه‌ی زيست‌فنّاوری در منطقه اول شديم. كارهای تخصصی برجسته‌ای در اين زمينه انجام گرفت و اقلام متعدد داروئی بر اين اساس توليد شد. اين همان سالی است كه بر ملت ايران سخت گرفتند، برای اينكه او را از زندگی و از همه‌ی فرآورده‌های استعداد بشری محروم كنند. در همين سال، در حوزه‌ی نانوفنّاوری ــ كه يك انقلاب در زمينه‌ی فنّاوری و صنعت است ــ رتبه‌ی اول را در منطقه پیدا كردیم. در همین سال، در چندین حوزه‌ی علمیِ مهم، مقام اول تولید علم در منطقه بوديم. در ركوردهای علم و تولید علمی، در انتشار مقالات علمی، در سرعت پیشرفت علمی، در سهم كشور در تولیدات علمیِ كل جهان، شاهد پیشرفت بودیم. در مسابقات علمیِ فنّاورانه‌ی دانشجویان، كشور نسبت به سال گذشته سی و یك درصد رشد داشت. در سال 91، تعداد دانشجو به قدری افزایش پیدا كرد كه بیست و پنج برابر اول انقلاب، ما امسال دانشجو داریم. بیست و پنج برابر اول انقلاب، دانشجويان در كشور مشغول تحصیل هستند. اینها پیشرفتهای عظیم ملت ایران است. در حوزه‌ی آب، در حوزه‌ی محیط زیست، در سلولهای بنیادی، در انرژی‌های نو، در گیاهان داروئی، در انرژی هسته‌ای، كشور توانست به پیشرفتهای بزرگی دست پیدا كند. اینها همه مربوط به آن سالی است كه دشمنان ملت ایران همه‌ی تلاش خود را بسیج كردند تا ملت ایران را از كار بیندازند.
حوادث سال 91 درس بزرگی به ما میدهد؛ این درس این است كه یك ملت زنده از تهدید و فشار و سختگیری دشمن هرگز به زانو در نخواهد آمد. برای ما و برای همه‌ی كسانی كه مسائل ايران را دنبال ميكنند، معلوم شد كه آنچه برای يك ملت مهم است، تكيه به استعداد درونی خود، توكل به خدای بزرگ، اعتماد به خود و عدم تكيه‌ی به دشمنان است؛ اين است كه ميتواند يك ملت را به جلو ببرد. سال 91 برای ما يك ميدان رزمايش بود، يك ميدان تمرين بود. به كوری چشم دشمن، ما ملت ايران فلج كه نشديم، در اين ميدان رزمايش توانستيم از خودمان برجستگی‌هائی را هم  نشان دهيم. البته ضعفهای خودمان را هم شناختيم؛ خاصيت رزمايش اين است. در يك تمرين رزمی و در يك رزمايش، يك مجموعه‌ی رزمی، هم قوّتهای خود را ميشناسد، هم ضعفهای خود را ميشناسد و آنها را برطرف ميكند. ما ضعفهای خودمان را هم شناختيم. ضعف ما در اقتصاد، كه به سختيِ معيشت گروه‌هائی از مردم منتهی شد، عبارت است از وابستگی به نفت ــ كه عرض كردم اين يكی از ضعفهای ما است ــ بياعتنائی به سياستهای كلان اقتصادی، و سياستها و تصميم‌گيری‌های پی‌در‌پيِ روزمرّه. مسئولين كشور ــ مسولينِ امروز و بخصوص مسئولين آينده كه بعد از انتخاباتِ امسال بر سر كار خواهند آمد ــ به اين نكته توجه كنند؛ كشور بايد سياست اقتصاديِ كلانِ روشن و مدوّن و برنامه‌ريزی‌شده داشته باشد؛ حوادث گوناگون نتواند تغيير و تبديلی در آن ايجاد كند.
درس بزرگ ديگر ما اين بود كه بنيه‌ی كشور قوی است. وقتی بنيه قوی شد، تأثيرات خصمانه‌ی دشمنان به حداقل ميرسد. اگر مسئولين كه در اين كشور بزرگ و با اين بنيه‌ی قوی، مسئوليت را پذيرفتند، با تدبير كار كنند، مديران با هم باشند، با هم فعاليت كنند ــ توصيه‌ای كه ما هميشه به مسئولين و مديران كشور ميكنيم ــ با حزم و تدبير عمل كنند، آن وقت ميتوانيم از هر تهديدی يك فرصتی بسازيم؛ همچنان كه در سال 91 از تهديدهای دشمن فرصت ساختيم و توانستيم به طرف جلو حركت كنيم. آنچه كه مسئولين كشور و ملت عزيز ما در سال 91 انجام دادند، ان‌شاءالله بايد آثار آن در زندگی مردم، در آينده و در سالهای بعد خود را نشان دهد و نشان خواهد داد.
البته اقتصاد مسئله‌ی مهمی است كه بنده در اين چند سال پی‌در‌پی بر روی آن تكيه كرده‌ام، اما تنها مسئله هم مسئله‌ی اقتصاد نيست؛ امنيت كشور مهم است، سلامت مردم مهم است، پيشرفتهای علمی مهم است و اساس كار و زيربنای كار است ــ كه اگر چنانچه در كشور علم پيشرفت كند، همه‌ی كارهای بعدی آسان خواهد شد ــ استقلال و عزت ملی برای كشور مهم است، زيردست نبودن يك ملت و ارباب نداشتن يك ملت مهم است، نفوذ و اقتدار منطقه‌ای يك ملت و يك كشور پشتوانه‌ی استقلال و امنيت كشور است و مهم است. در همه‌ی اين موارد، ما پيشرفت داشتيم؛ هم در زمينه‌ی امنيت، هم در زمينه‌ی سلامت، هم در زمينه‌ی نفوذ بين‌المللی، هم در زمينه‌ی تسلط بر حوادث گوناگونی كه بر كشور و بر منطقه جاری است.
ملت ما با پيشرفتها ثابت كرد كه در سايه‌ی آمريكا زندگی نكردن، به معنای عقب‌افتادگی نيست؛ اين نكته‌ی مهمی است. قدرتمندان عالم، استعمارگران ــ در روزی كه استعمارِ مستقيم بود ــ و امروز آمريكا، ميخواهند به ملتهای دنيا اثبات كنند كه اگر ميخواهيد زندگی خوب داشته باشيد و پيشرفت كنيد، بايد زير سايه‌ی ما بيائيد. ملت ايران اثبات كرد كه اين حرف دروغ است. ملت ما ثابت كرد كه وابسته نبودن به آمریكا و قدرتهای بزرگ نه فقط موجب عقب‌افتادگی نیست، بلكه موجب پیشرفت است؛ دلیل واضح این است كه شما این سی سالِ جمهوری اسلامی را مقایسه كنید با سی سالِ بعضی از كشورهائی كه در سایه‌ی آمریكا زندگی كردند، دل خودشان را به سالی دو سه میلیارد دلار كمك آمریكا خوش كردند و تسلیم آمریكا شدند؛ ببینید آنها كجایند، ما كجائیم؟ هستند كشورهائی كه خودشان را به دُم آمریكا بستند و دنباله‌روِ آمریكایند. سی سال تجربه در مقابل ما است. ببینید سی سالِ جمهوری اسلامی چگونه گذشته است و جمهوری اسلامی و ملت ایران از كجا به كجا رسیده است، آنها در چه وضعی هستند. هر كس این را مطالعه كند، خواهد فهمید كه وابسته نبودن به قدرتهای بزرگ، برای یك ملت فرصت است، نه تهدید؛ و این فرصت را بحمدالله ملت ایران با قدرت خود، با شجاعت خود، با هوشمندیِ خود به دست آورده است.
دو موضوع لازم را در اینجا باید عرض كنم، كه اینها مربوط به آینده است: یك مسئله این است كه ما در برنامه‌ریزی‌ها همیشه باید جلوتر از دشمن حركت كنیم. در مقابل فعالیت دشمن، كشور نباید در حال انفعال به سر ببرد. هوشمندانه بايد نقشه‌ی دشمن را حدس زد و تشخيص داد و جلوتر از دشمن عمل كرد. ما در يك مواردی اينجوری عمل كرديم، موفقيتش را ديديم؛ يك نمونه، همين مسئله‌ی تأمين سوخت بيست درصدِ مورد نياز نيروگاه تحقيقاتی تهران است كه راديو‌داروهای مهمِ مورد نياز كشور در آنجا توليد ميشود. اين  نيروگاه كوچك احتياج داشت به سوخت بيست درصد، كه ما بيست درصد را توليد نميكرديم و هميشه اين را از خارج تهيه ميكرديم. دشمنان ما فكر كردند كه از اين فرصت استفاده كنند، اين نياز ملی را گرو بگيرند، برای اينكه جمهوری اسلامی را وادار كنند به قبول تحميلها و تحكمهای خودشان؛ خواسته‌های خودشان را به اين وسيله تحميل كنند. جوانان ما، دانشمندان ما، قبل از آنكه كار به نقطه‌ی فشار و حساس برسد، توانستند سوخت غنی شده‌ی بيست درصد را تهيه كنند و آن سوخت را تبديل كنند به صفحه‌ی مورد نيازی كه در آن نيروگاه لازم بود تهيه شود. مخالفين ما حدس هم نميزدند كه ما بتوانيم اين كار را انجام دهيم؛ اما مسئولين كشور بوقت متوجه اين نياز شدند، دست‌به‌كار شدند؛ استعداد ايرانی شكوفا شد، بُروز كرد و اين كار را با موفقيت انجام داديم. آنها در حالی كه انتظار داشتند جمهوری اسلامی ملتمسانه از آنها سوخت بيست‌درصد را درخواست كند، جمهوری اسلامی اعلام كرد كه ما سوخت بيست‌در‌صد را در داخل تهيه كرديم و احتياجی به شما نداريم. اگر دانشمندان ما، مردان علمی ما، جوانان ما اين كار را نميكردند، ما امروز بايد با اصرار، با التماس، با هزينه‌ی زياد، در مقابل كسانی كه دوست ما نيستند، ميرفتيم؛ يا سوخت بيست‌درصد را درخواست ميكرديم، يا راديوداروها و محصول را درخواست ميكرديم. مسئولين كشور پيش‌بينی كردند، بوقت فهميدند؛ آنچه را كه بايد انجام دهند، انجام دادند؛ لذا پيروز شديم. اين بايد يك برنامه‌ای باشد برای همه‌ی مسائل اساسی كشور و همه‌ی نيازهای كشور.
دولتها، صنعتگران، كشاورزان، سرمايه‌داران و كارآفرينان، پژوهشگران علمی، طراحان علمی و صنعتی همه موظفند به اين وظيفه‌ی اخلاقيِ بزرگ، به اين وظيفه‌ی عاقلانه، كه پيش از نياز، خودشان را آماده كنند و يك قدم جلوتر از نقشه‌ی دشمن حركت كنند. مديران اقتصادی، استادان دانشگاه، انجمنهای علمی، پاركهای علمی و فنّاوری، همه‌ی اينها بايد پيش‌دستی را در كار علمی وجهه‌ی همت خودشان قرار دهند؛ مقاله‌ی علمی مينويسند، در اين جهت باشد؛ پژوهش علمی ميكنند، در اين جهت باشد؛ كار صنعتی ميكنند، كار فنی ميكنند، كار علمی ميكنند، همه در اين جهت باشد؛ مديران دولتی، مديران دانشگاه‌ها، مديران علمی، آحاد ملت در اين جهت حركت كنند.
وظيفه‌ی همه‌ی ما اين است كه سعی كنيم كشور را مستحكم، غير قابل نفوذ، غير قابل تأثير از سوی دشمن، حفظ كنيم و نگه داريم؛ اين يكی از اقتضائات «اقتصاد مقاومتی» است كه ما مطرح كرديم. در اقتصاد مقاومتی، يك ركن اساسی و مهم، مقاوم بودن اقتصاد است. اقتصاد بايد مقاوم باشد؛ بايد بتواند در مقابل آنچه كه ممكن است در معرض توطئه‌ی دشمن قرار بگيرد، مقاومت كند. اين مطلب اوّلی كه لازم بود عرض كنم.
مطلب دوم: آمريكائی‌ها مرتب از راه‌های گوناگون به ما پيغام ميدهند كه بيائيد درباره‌ی مسئله‌ی هسته‌ای گفتگو كنیم؛ هم به ما پیغام میدهند، هم در تبلیغات جهانی‌شان این را مطرح میكنند. مسئولین بلندپایه و مسئولین میانی آمریكا بارها و بارها میگویند بیائید در كنار گفتگوهای 1+ 5 كه درباره‌ی مسائل هسته‌ای بحث میكنند، آمریكا و جمهوری اسلامی دو به دو، درباره‌ی مسئله‌ی هسته‌ای ایران بحث كنند. من به این گفتگوها خوشبین نیستم. چرا؟ چون تجربه‌های گذشته‌ی ما نشان میدهد كه گفتگو در منطق حضرات آمریكائی به این معنی نیست كه بنشینیم تا به یك راه حل منطقی دست پیدا كنیم ــ منظورشان از گفتگو این نیست ــ منظورشان از گفتگو این است كه بنشینیم حرف بزنیم تا شما نظر ما را قبول كنید! هدف، از اول اعلام شده است؛ باید نظر طرف مقابل قبول شود. لذا ما همیشه اعلام كردیم و گفتیم كه این، گفتگو نیست؛ این، تحمیل است و ایران زیر بار تحمیل نمیرود. من به این اظهارات خوشبین نیستم، اما مخالفت هم ندارم. در این خصوص، چند مطلب را باید روشن كنم:
یك مطلب این است كه آمریكائی‌ها مرتب پیغام میدهند ــ گاهی مینویسند، گاهی پیغام میدهند ــ كه ما قصد تغییر نظام اسلامی را نداریم؛ به ما اینجور میگویند. جواب این است كه ما نگران این نیستیم كه شما قصد تغییر نظام  اسلامی را داشته باشید یا نداشته باشید، كه حالا هی اصرار میكنید كه ما این قصد را نداریم. آن روزی هم كه شما قصد تغییر نظام اسلامی را داشتید و این را بصراحت اعلام كردید، هیچ كاری نتوانستید انجام دهید، بعد از این هم نخواهید توانست انجام دهید.
 نكته‌ی دوم: آمريكائی‌ها مرتب و پی‌در‌پی پیغام میدهند كه ما در پیشنهادِ مذاكره‌ی منطقی صادقیم؛ یعنی صادقانه از شما میخواهیم كه مذاكره كنید و مذاكره‌ی منطقی بكنیم؛ یعنی مذاكره‌ی تحمیلی نباشد. من در جواب میگویم: ما به شما بارها گفته‌ایم كه در پی سلاح هسته‌ای نیستیم، شما میگوئید باور نمیكنیم؛ ما چرا باید حرف شما را باور كنیم؟! وقتی شما حاضر نیستید یك سخن منطقی و صادقانه را قبول كنید، ما چرا باید حرفی را كه شما میزنید ــ كه خلاف آن بارها ثابت شده است ــ از شما قبول كنیم؟ برداشت ما این است كه پیشنهاد مذاكره از سوی آمریكائی‌ها، یك تاكتیك آمریكائی و برای فریب‌ دادن افكار عمومی است؛ افكار عمومی دنیا و افكار عمومی مردممان.  باید شما ثابت كنید این نیست. میتوانید ثابت كنید؟  ثابت كنید.
همین‌جا من این را بگویم كه از جمله‌ی تاكتیكهای تبلیغاتی اینها این است كه گاهی شایع میكنند كه از طرف رهبری، كسانی با آمریكائی‌ها مذاكره كردند؛ این هم یك تاكتیك تبلیغاتیِ دیگر و دروغ محض است. تا كنون از سوی رهبری، هیچ‌ كس با آنها مذاكره نكرده است. در چند مورد، در طول سالهای متمادی، در دولتهای گوناگون، كسانی بر سر موضوعات مقطعی ــ كه ما هم مخالفتی نداشتیم ــ با آنها مذاكره كرده‌اند؛ اما مربوط به دولتها بوده است. البته همانها هم موظف بوده‌اند كه خطوط قرمز رهبری را رعایت كنند؛ امروز هم موظفند و باید رعایت كنند.
نكته‌ی سوم: بر اساس تجربه و نگاه به صحنه، با دقت و كنجكاوی، برداشت ما این است كه آمریكا مایل به تمام ‌شدن مذاكرات هسته‌ای نیست. آمریكائی‌ها دوست ندارند گفتگو‌های هسته‌ای تمام شود و مناقشه‌‌ی هسته‌ای حل شود؛ وگرنه چنانچه آنها مایل به اتمام این مذاكرات و حل این مشكل بودند، راه حل، بسیار نزدیك و بسیار آسان بود. ایران در مسئله‌ی هسته‌ای، فقط میخواهد حق غنی‌سازیِ او ــ كه حق طبیعی‌اش است ــ از طرف دنیا شناخته شود؛ مسئولان كشورهائی كه مدعی هستند، اعتراف كنند كه ملت ایران حق دارد غنی‌سازی هسته‌ای را برای اهداف صلح‌آمیز در كشورِ خودش و به دست خودش انجام دهد؛ این توقعِ زیادی است؟ این آن چیزی است كه ما همیشه گفته‌ایم؛ آنها همین را نمیخواهند.
آنها میگویند ما نگرانی داریم كه شما به سمت توليد سلاح هسته‌ای بروید ــ چندتا كشور هم بیشتر نیستند، كه اسم آوردم؛ اسم خودشان را میگذارند "جامعه‌ی جهانی"! ــ میگویند جامعه‌ی جهانی نگرانی دارد. نخیر، جامعه‌ی جهانی هیچ نگرانی‌ای ندارد. اكثر كشورهای دنیا طرف جمهوری اسلامی هستند و از خواسته‌ی ما حمایت میكنند؛ چون خواسته‌ی بحقی است. آمریكائی‌ها اگر میخواستند مسئله حل شود، این راه حلِ بسیار آسانی بود؛ میتوانستند به حق غنی سازی برای ملت ایران اعتراف كنند؛ برای اینكه نگرانی‌ای هم از آن جهات نداشته باشند، میتوانستند مقررات قانونی آژانس هسته‌ای را هم اعمال كنند؛ ما هم از اول هیچ مخالفتی با اعمال اين نظارتها و مقررات نداشتيم. هر وقت نزدیك به راه حل میشویم، آمریكائی‌ها یك سنگی می‌اندازند كه جلوی راه حل گرفته شود. هدف آنها طبق تلقی‌ و برداشتی كه من دارم، این است كه میخواهند این قضیه باقی بماند تا بهانه‌ای باشد برای فشار؛ كه آن فشارها ــ همان طور كه خودشان گفتند ــ برای فلج ‌كردن ملت ایران است. البته به كوری چشم دشمن، ملت ایران فلج نخواهد شد.
نكته‌ی چهارم و آخر در این مسئله این است كه اگر آمریكائی‌ها صادقانه میخواهند كار تمام شود، بنده راه حل را ارائه ميدهم. راه حل اين است: آمريكائی‌ها از دشمنی با جمهوری اسلامی دست بردارند، از دشمنی با ملت ايران دست بردارند. پيشنهاد مذاكره، حرف منطقی و متين و مستدلی نيست؛  حرف درست اين است. اگر ميخواهند مشكلات فی‌ما‌‌بين وجود نداشته باشد ــ كه ميگويند ما ميخواهيم بين ايران و آمريكا مشكلی وجود نداشته باشد ــ دست از دشمنی بردارند. سی و چهار سال است كه دولتهای گوناگون آمريكا با فهم غلط از ايران و ايرانی، دشمنی‌های گوناگونی را با ما طراحی كرده‌اند. از سال اول پيروزی انقلاب و تشكيل نظام اسلامی، اينها با ما دشمنی كردند؛ در زمينه‌ی امنيت، عليه امنيت ما برنامه‌ريزی كردند؛ حركات خصمانه انجام دادند؛ عليه تماميت ارضی ما اقدام كردند؛ از دشمنان ريز و درشت ما در طول سالهای متمادی هميشه حمايت كردند؛ عليه اقصاد ملی ما فعاليت كردند؛ از همه‌ی ابزارها عليه ملت ايران استفاده كردند؛ و در همه‌ی اينها هم بحمد‌الله شكست خوردند؛ بعد از اين هم  در مقابله‌ی با ملت ايران اگر اين دشمنی‌ها را ادامه دهند، شكست خواهند خورد. بنابراين بنده مسئولان آمريكائی‌ را هدايت ميكنم؛ اگر دنبال راه عاقلانه ميگردند، راه عاقلانه اين است كه سياست خود را تصحيح كنند؛ عمل خود را تصحيح كنند و  دست از دشمنی با ملت ايران بردارند. اين بحث تمام شد.
 يك بحث ديگری دارم كه بايد با اجمال آن را هم عرض كنم و آن، مسئله‌ی بسيار مهم انتخابات است. انتخابات در كشور ما مظهر «حماسه‌ی سياسی» است. آنچه كه عرض كردم كه وظيفه‌ی ما است و وظيفه‌ی قشرهای گوناگون بود كه انجام دهيم، مظهر «حماسه‌ی اقتصادی» بود. انتخابات، مظهر «حماسه‌ی سياسی» است؛ مظهر اقتدار نظام اسلامی است؛ مظهر آبروی نظام است. آبروی جمهوری اسلامی به انتخابات و حضور مردم در پای صندوقهای رأی و تأثير يكايك مردم در انتخاب مديران كشور است. انتخابات مظهر اراده‌ی ملی است، نماد مردم‌سالاری اسلامی است. ما كه مسئله‌ی مردم‌سالاری اسلامی را در مقابل دموكراسيِ ليبرال غربی مطرح كرديم، مظهر مردم‌سالاری اسلامی همين حضور مردم در انتخابات است. لذا به خاطر اهميتی كه انتخابات دارد، دشمنان ملت ايران هميشه سعی كرده‌اند انتخابات را از شور و هيجان بيندازند؛ برنامه‌ريزی كردند كه مردم را از حضور در پای صندوقهای رأی باز بدارند؛ مردم را دلسرد كنند، مرم را نااميد كنند. در طول سالهای مختلف كه ما انتخابات داشتيم ــ چه انتخابات مجلس، و چه بخصوص انتخابات رياست جمهوری ــ هميشه دشمنان ما سعی كردند اين انتخابات را بی‌‌رونق كنند؛ اين به خاطر اهميت انتخابات در كار كشور است.
من چند نكته را در باب انتخابات عرض ميكنم. البته دو ماه و اندی فرصت باقی است؛ اگر عمری بود، باز در فرصتهای ديگر راجع به انتخابات مطالب ديگری را عرض ميكنم؛ فعلاً چند نكته را عرض ميكنم.
نكته‌ی اول اين است كه در درجه‌ی اول، گسترش مشاركت و حضور گسترده‌ی مردم در انتخابات اهميت دارد. شور انتخاباتی در كشور و حضور مردم پای صندوقهای رأی ميتواند تهديدهای دشمنان را بی‌اثر كند؛ ميتواند دشمن را نااميد كند؛ ميتواند امنيت كشور را تأمين كند. ملت عزيز ما در همه‌ی نقاط كشور اين را بدانند؛ حضور گسترده‌ی آنها در پای صندوق رأی، در آينده‌ی كشور تأثير دارد؛ در امنيت، در استقلال، در ثروت ملی، در اقتصاد، در همه‌ی مسائل مهم كشور تأثیر میگذارد. این نكته‌ی اول؛ كه انتخابات باید به توفیق الهی، به كمك پروردگار، با همت ملت ایران، با مشاركت گسترده تحقق پیدا كند.
نكته‌ی دوم: در انتخابات، همه‌ی سلیقه‌ها و جریانهای معتقد به جمهوری اسلامی باید شركت كنند؛ این، هم حق همه است، هم وظیفه‌ی همه است. انتخابات مال یك سلیقه‌ی خاص، مال یك جریان فكری و سیاسیِ خاص نیست. همه‌ی كسانی كه به نظام جمهوری اسلامی و به استقلال كشور معتقدند، به آینده‌ی كشور اهمیت میدهند، دلشان برای منافع ملی میسوزد، باید در انتخابات شركت كنند. رو گرداندن از انتخابات، مناسب كسانی است كه با نظام اسلامی مخالفند.
نكته‌ی سوم: در نهايت، رأی مردم تعیین كننده است. آنچه كه اهمیت دارد، تشخیص شما و رأی شما است. باید خودتان تحقیق كنید، ملاحظه كنید، دقت كنید، از انسانهای مورد اعتمادتان بپرسید، تا به اصلح برسید و اصلح را انتخاب كنید. رهبری، یك رأی بیشتر ندارد. بنده‌ی حقیر مثل بقیه‌ی مردم، یك رأی دارم؛ این رأی هم تا وقتی كه در صندوق انداخته نشود، هیچ كس از آن مطّلع نخواهد بود. حالا ممكن است آن كسانی كه صندوق دست آنها است، بعد باز كنند، خط اين حقير را بشناسند، بفهمند بنده به چه كسی رأی دادم؛ اما تا قبل از رأی دادن، كسی مطّلع نخواهد شد. اينجور نيست كه كسی بيايد نسبت بدهد كه رهبری نظرش به فلان است، به بهمان نيست. اگر چنين نسبتی داده شد، اين نسبت درست نيست. البته اين روزها با اين وسائل عجيبِ رسانه‌ايِ كنونی ــ‌ اين پيامكها و امثال اينها ــ متأسفانه حرفهای گوناگون، نسبتهای گوناگون به اشخاص گوناگون، رواج دارد. گاهی ممكن است يك نفر هزاران پيامك بفرستد. برای من گزارش دادند كه ممكن است در ايام انتخابات، روزی چند صد ميليون پيامك رد و بدل شود. مراقب باشيد، تحت تأثير اين چيزها قرار نگيريد؛ نگاه كنيد، تشخيص بدهيد، اصلح را بشناسيد و برای ادای تكليف، اسم او را به صندوق رأی بيندازيد. البته هر كسی و يا فعالان سياسی ميتوانند ديگران را هم با نظر خودشان همرأی كنند ــ اين اشكالی ندارد ــ اما از حقير كسی چيزی در اين زمينه نخواهد شنيد. در عين حال مردم ميتوانند به همديگر بگويند، سفارش كنند، تأكيد كنند، توصيه كنند، يكديگر را توجيه كنند و به هم كمك كنند برای شناخت اصلح. به هر حال آنچه كه ملاك عمل است، رأی آحاد مردم است.
نكته‌ی چهارم: در مسئله‌ی انتخابات و غير انتخابات، همه بايد تسليم رأی قانون  باشند؛ در مقابل قانون تمكين كنند. آن حوادثی كه در سال 88 پیش آمد ــ كه برای كشور ضرر داشت و ضایعه‌آفرین بود ــ همه از همین ناشی شد كه كسانی نخواستند به قانون تمكین كنند؛ نخواستند به رأی مردم تمكین كنند. ممكن است رأی مردم برخلاف آن چیزی باشد كه منِ شخصی مایل به آن هستم؛ اما باید تمكین كنم. آنچه كه اكثریت مردم، اغلبیت مردم آن را انتخاب كردند، باید همه تمكین كنند؛ همه باید زیر بار بروند. خوشبختانه سازوكارهای قانونی برای رفع اشكال، رفع اشتباه، رفع شبهه وجود دارد؛ از این راهكارهای قانونی استفاده كنند. این كه وقتی آنچه كه اتفاق افتاده است، برخلاف میل ما شد، مردم را به شورش خیابانی دعوت كنیم ــ كه این در سال 88 اتفاق افتاد ــ یكی از خطاهای جبران‌ناپذیر است. این تجربه‌ای شد برای ملت ما، و ملت ما همیشه در مقابل یك چنین حوادثی خواهد ایستاد.
نكته‌ی آخر: این را همه بدانند كه آنچه ما برای رئیس‌جمهور آینده نیاز داریم، عبارت است از امتیازاتی كه امروز وجود دارد، منهای ضعفهائی كه وجود دارد. این را همه توجه كنند؛ رئیس‌جمهورِ هر دوره‌ای باید امتیازات كسبی و ممكن‌‌الحصول رئیس‌جمهور قبلی را داشته باشد، ضعفهای او را نداشته باشد. هر كسی بالاخره نقاط قوّتی دارد و نقاط ضعفی دارد. رؤسای جمهور ــ چه رئیس‌جمهور امروز، چه رئیس‌جمهور فردا ــ نقاط قوّتی دارند و نقاط ضعفی هم دارند. همه‌ی ما همین جوریم؛ نقاط قوّتی داریم، نقاط ضعفی داریم. آن چیزهائی كه امروز برای دولت و برای رئیس‌جمهور نقاط قوّت محسوب میشود، اینها باید در رئیس‌جمهور بعدی وجود داشته‌ باشد، اینها را باید در خود تأمین كند؛ آن چیزهائی كه امروز نقاط ضعف شناخته میشود ــ كه ممكن است شما بگوئید، من بگویم، دیگری بگوید ــ این نقاط ضعف را باید از خود دور كند. یعنی ما در سلسله‌‌ی دولتهائی كه پشت سر هم می‌آیند، بايد رو به پیشرفت باشیم، رو به تعالی و تكامل باشیم، تدریجاً بهترینهای خودمان را بفرستیم؛ هر كسی می‌آید، پایبند به انقلاب، پایبند به ارزشها، پایبند به منافع ملی، پایبند به نظام اسلامی، پایبند به عقل جمعی، پایبند به تدبیر باشد. اینجوری باید این كشور را اداره كرد. كشور، كشور بزرگی است؛ ملت، ملت باعظمتی است؛ مسائل تشویق كننده و مبشّر، فراوان است؛ مشكلات هم بر سر راه هر ملتی، و از جمله بر سر راه ما وجود دارد. آن كسانی كه آماده‌ی این میدان میشوند، بايد با كمال قوّت، با كمال قدرت، با توكل به خدا، با اعتماد به توانائی‌های این ملت پیش بروند.
پروردگارا! آنچه را كه به خیر و صلاح این كشور است، برای این ملت مقدّر بفرما. پروردگارا! قلب مقدس ولی‌عصر را از همه‌ی ما خشنود كن. پروردگارا! روح مطهر امام بزرگوار و ارواح طیبه‌ی شهدا را از ما خشنود و راضی بگردان. آنچه گفتیم، برای خودت و در راه خودت قرار بده و آن را به كرمت از ما قبول كن.
والسّلام علیكم و رحمة الله و بركاته

1) بحارالانوار، ج 67، ص 265

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 10
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 6
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2
  • بازدید ماه : 2
  • بازدید سال : 3
  • بازدید کلی : 104